بسیج

سال 1392 - حماسه سیاسی حماسه اقتصادی

بسیج

سال 1392 - حماسه سیاسی حماسه اقتصادی

فتنه

به نظرم آمد قبل از امام‌زادگان عشق از امام عشق امیرالمومنین سخن بگوییم. برای حفظ عشق باید حتما به معرفت شناسی عشق توجه کرد، به ریشه‌های معرفتی عشق که اگر آگاهی نباشد عشق هم نخواهد بود و بنابراین اگر بخواهیم پرچم عشق را سر دست نگه داریم باید آگاهی را نیز سر دست نگه داریم که یک راه مهم آن مطالعات اسلامی حساب شده و متراکم است. بدون کتاب خواندن و بدون زحمت کشیدن هیچ کس حافظ هیچ فرهنگی نمی‌تواند باشد و با صرف احساسات، هم خطر افراط و تفریط است و هم اندیشه‌های صحیح نهادینه و ریشه دار نمی‌‌شود.
با وزش یک طوفان، یک بحران و آمدن یک فتنه فرهنگی، یک شبه همه چیز زیر و رو می‌شود؛ شما خالصید، صادقید اما وقتی راه را از چاه نشناسید بازی می‌خورید.
در اینجا بنده به یک نمونه از بازی خوردگان در تاریخ اشاره می‌کنم که شما اگر ایمان و عشق بازی و عشق ورزی و شهادت طلبی را که بالاترین درجه خلوص یک انسان است داشته باشید ولی اگر از پشتوانه معرفتی درستی برخوردار نباشید هر آینه ممکن است بلغزید یا اگر هم نلغزید چون ثبات ندارید بعد از مدتی دچار تردید یا پشیمانی خواهید شد.
به نظرم آمد اگر به دوره چند ساله ولایت و حاکمیت امیرالمومنین نظری بیندازیم متوجه خواهیم شد که از جهاتی به شرایط ما کمک خواهد کرد؛ دورانی که حکومت به امیرالمومنین رسید، به لحاظ زمانی شبیه دوران ما است. سال 35 هجری یعنی 25 سال از رحلت پیامبر(ص) گذشته است.

* تاریخ را می‌خوانیم تا تکلیفمان معلوم شود و عبرت بگیریم

قبل از این بعنوان مقدمه عرض کنم که تاریخ را به 2 شیوه می‌توان مطالعه کرد؛ هم قصه وار و به قصد آفرین یا نفرین گفتن به افرادی که این شیوه خوبی است ولی اصلاً کافی نیست. روش دومی هم برای بازخوانی تاریخ و سیره پیامبر(ص) وجود دارد که ما را به این نحوه باز خوانی تاریخ توصیه کرده‌اند که فقط قصه خوانی نیست و به قصد اعتبار و عبرت گرفتن است.
عبرت‌گیری یعنی جوهر تاریخ را بشناسید و موارد مشابه را در دوران خود پیدا کنید و از سوراخی که افرادی در این دوره گزیده می‌شوند شما دیگر گزیده نشوید؛ عبرت گرفتن از تاریخ یعنی مواجهه صحیح تجربه اندوزانه با تاریخ؛ برخی ممکن است بگویند که این یک نوع شبیه سازی است اما شبیه سازی غیر از عبرت است و در واقع شبیه‌سازی تحریف تاریخ است.
شبیه سازی یعنی اینکه شما فقط ظواهر و شباهت‌های سوری این دوره و آن دوره را پیدا کنید؛ مانند شباهت اسمی یا شباهت راجع یک زمان یا مکان خاصی که یک شباهت ظاهری است که بعد از آن می‌خواهند نتیجه‌ای از آن بگیرند و راجع به امروز یا آن روز داوری کنند. این را می‌گویند شبیه سازی که کار درستی نیست و البته خیلی‌ها هم این کار را کرده‌اند اما عبرت گرفتن نوعی شبیه ‌یابی است نه شبیه سازی؛ یعنی شما تاریخ را فقط به قصد آفرین یا نفرین گفتن مطالعه نمی‌کنید بلکه می‌خوانید تا تکلیف خودتان معلوم شود. اینکه امروز من چه باید کنم. آن وقت باید خط و ربط‌های آن زمان و امروز را بشناسید و به این شکل است که می‌توانید در فتنه و شبهه درست موضع بگیرید و بازی نخورید.

* خوارج صادق بودند ولی بازی خوردند

ممکن است کسی صادق باشد ولی بازی بخورد، ممکن است کسی پرشور و عاشق باشد ولی بازی بخورد، چنانکه بخشی از خوارج این گونه بودند. می‌دانید که خوارج انسان‌های منافق و کافر و فاسق نبودند بلکه آدم‌های بسیار پاک باز و مومنی بودند و در اهداف خود خالص بودند، اهل نماز شب و تهجد بودند. اصلاً می‌دانید که خوارج وقتی برای ترور حضرت امیر(ع) و دو نفر دیگر در مسجدالحرام پیمان بستند و گفتند که تمام مشکلات جهان اسلام زیر سر این سه نفر است: علی(ع)، معاویه و عمر و عاص؛ ما باید این سه نفر را در یک شب ترور کنیم و اگر خودمان هم کشته شدیم شهید در راه خدا هستیم و اگر این سه نفر را ترور کنیم جهان اسلام از این جنگ های داخلی و اختلافات رها می‌شود.
البته از سه ترور فقط یک ترور موفق بود و آن ترور علی (ع) بود.
آگاهی از تاریخ و معرفت اسلامی، آشنایی با قرآن، سنت و عقل لازم است. بعد از رحلت پیامبر(ص) مسائلی راه افتاد که بهترین تعبیر از آن تعبیر به فتنه و شبهه است.

* هیچ یک از درگیری‌های زمان علی(ع) دعوای اسلام و کفر نبود

دهه سوم بعد از رحلت پیامبر(ص) بعنوان رهبر اصلی نهضت و بنیانگذار اسلام، درگیری‌هایی که در زمان علی(ع) پیش می‌آید هیچ کدام دعوای بین اسلام و کفر نیست. تقریبا لشکر کشی‌ها و نبردهای جهاد، اسلام و کفر بود که در زمان سه خلفای قبل در جهان اسلام مدام گسترش می‌یافت البته در این زمان، ایران و بخش‌ مهمی از رم فتح شده بود. در زمان علی(ع) فتوحات خارجی و جنگ اسلام و کفر تقریباً وجود ندارد و خیلی کم رنگ شده است؛ در زمان علی(ع) 3 درگیری وجود دارد آن هم بین مسلمانان؛ در هر 3 درگیری (جمل، صفین و نهروان) هر دو طرف جنگ مسلمان هستند. یعنی خویشان،‌ اصحاب و بستگان پیامبرند و افرادی هستند که سابقه سربازی برای اسلام داشتند، سابقه داران جهاد و مبارزه انقلابی بودند، افرادی که برای اسلام شمشیر زده بودند و بارها تا مرز شهادت پیش رفته بودند. لذا درگیری‌ها سیاسی بود که بعد نظامی شد و به این شکل 3 جنگ در یک دوره حدود 5 ساله بر علی(ع) تحمیل شد.

* جنگهای زمان حضرت علی(ع) همگی مصداق فتنه بود

هر 3 دعواهای جناحی بود و اصلاً دعوای حق و باطل نبود لذا از آن تعبیر به فتنه می‌شود؛ فتنه یعنی مسئله‌ای که نه فقط عوام بلکه گاهی خواص نیز در آن اشتباه می‌افتند.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه چند بار خطاب به مسلمانان فرمود که حق را با آدم‌ها نسنجید، ملاکتان انسان‌ها نباشد چرا که انسان‌ها تغییر می‌کنند. همه در معرض فسادیم، هیچ کس خائن و فاسد به دنیا نیامده است، همه ما کم‌ کم فاسد یا خائن می‌شویم. فردی که علی(ع) را ترور کرد کافر نبود جزء سربازان علی بود، مجاهدی رزمنده بود که سابقه فعالیت در جبهه داشت. شمر که سر حسین(ع) را برید مجاهد بود، رزمنده‌ای بود که 35 سال قبل جزو افسران حضرت امیر(ع) بود اما دو دهه بعد در کربلا سر امام حسین (ع) را می‌برد و شد جزو افسران یزید. همه ما در خطریم، هیچ کس نباید به سابقه خود تکیه و اعتماد کند؛ باید بدانیم که تا مرجع تقلید شویم در خطریم، ما مرجع تقلیدی داشتیم که می‌خواست علیه امام خمینی (ره) کودتا کند، مرجع تقلیدی که هم مقلد داشت و هم رساله.

* فتنه بروز عملی شبهه است

حضرت امیر (ع) می‌فرماید: شیطان با هیچ کس شوخی ندارد و سراغ همه می‌رود و از هیچ کس نمی‌گذرد، سراغ قوی‌ترین رزمندگان، مجاهدان و شهادت‌طلبان تاریخ رفته و آنها را فاسد کرده است. سر کینه، رقابت، جاه طلبی، ریاست طلبی و قدرت طلبی، ثروت طلبی و شهوت طلبی و به همین خاطر همه ما تا لحظه آخر در خطریم و باید دانست که فتنه بروز عملی شبهه است.
در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت آمده است که آیا مردم فکر کردند که رها می‌شوند و هیچ آزمونی در کار نیست، باید گفت که یکی یکی شما را به صلابه آزمایش می‌کشیم و نمی‌گذاریم کسی بگوید که ما مؤمنیم.
خداوند صریح می‌فرماید: آیا مردم گمان کرده‌اند که همینطور رها می‌شوند و همین که بگویند ما ایمان آوردیم مورد آزمایش قرار نمی‌گیرند؟ باید امتحان پس دهید و باید معلوم شود که به چه دل بستید؟ آیا منافع، جاه طلبی، قدرت و ثروت را زیر پا می‌گذارید یا خیر؟ باید مشخص شود که خدای تو کیست، خدای تو چیست، باید معلوم شود که حقیقتاً خدا پرست هستی یا نه. نام هر کسی را که در تاریخ می‌خوانید در آزمون قرار داده‌ایم، بر سر انتخاب قرار دادیم که بین دین و دنیا انتخاب کند، خداوند می‌فرماید نمی‌گذاریم هیچ کدامتان از دنیا بروید مگر اینکه بین دین و دنیا انتخاب کنید.
باید معلوم شود که چه کسانی صادق و چه کسانی کاذب هستند. به ظاهر شما ما بازی نمی‌خوریم بلکه همه شما باید آزمون پس دهید تا معلوم شود چه کسانی صادق‌اند و چه کسانی کاذب.

* بعد از پیامبر، جنگ بین اسلام درست و اسلام قلابی بود

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید زمانی که این آیات بر پیامبر(ص) نازل شد من خدمت ایشان بودم و از ایشان پرسیدم و ایشان آیه را خواند و فهمیدیم عمده فتنه‌هایی که در این آیات نام برده شده، فتنه‌هایی است که بعد از پیامبر(ص) اتفاق خواهد افتاد که حق و باطل مخلوط شده است چرا که زمان پیامبر(ص) جنگ اسلام صریح و کفر صریح بود اما بعد از پیامبر، جنگ بین اسلام درست و اسلام قلابی بود ولی هر دو اسلام بودند و هر دو طرف می‌گفتند ما حامی پیامبریم، اصحاب پیامبریم، مجاهد راه قرآنیم. بنابراین دعوا خیلی پیچیده‌ شد و تشخیص حق از باطل سخت شد. البته برای برخی افراد سخت شد و الا اگر کسی دقت می‌کرد و مبانی را می‌شناخت باز هم آسان بود.
حضرت امیر(ع) می‌فرماید از پیامبر (ص) پرسیدم این چه فتنه‌ای است، رسول خدا فرمود: علی پس از من این امت به فتنه خواهند افتاد و دچار انواع امواج آزمون خواهند شد.
پیامبر(ص) به علی(ع) بشارت داد که تو شهید خواهی شد اما نه در این جنگ بلکه در زمانی که مردم دچار فتنه شده‌اند و با ایمان خود بر خداوند منت می‌گذارند و بر اساس شبهات عمل می‌کند و موضع می‌گیرند و وارد عمل می‌شوند.
امیرالمؤمنین(ع) در ادامه می‌فرماید: از پیامبر(ص) پرسیدم یعنی از دین برگشتگی؟ یعنی همه کافر می‌شوند؟ پیامبر(ص) فرمود: نه؛ بلکه فریفتگی؛ این افراد بازی می‌خوردند البته خود آنها نیز دلشان می‌خواهد که بازی بخورند.


* مخلوط شدن دوست و دشمن از عوارض چهارگانه فتنه است


طی این 30 سال انقلاب در موارد متعددی برای کشورمان فتنه‌هایی پیش آمد که خود مردم و نیروهای انقلاب گاهی با یکدیگر درگیر شدند و نفهمیدند که حق و باطل چیست.
حضر امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 3 می‌فرماید: نگویید خدایا پناه بر تو از فتنه چون همه شما بی‌استثنا دچار فتنه خواهید شد چراکه باید امتحان پس دهید و باید مشخص شود که شما صادقید یا کاذب.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه دوم نهج البلاغه در خصوص فتنه بحث می‌کنند و می‌فرمایند: فتنه چون شتری مست مردم را پی در پی پایمان می‌کرد و ناخن در ایمان آنها می‌زد. فتنه مسئله‌ای است که به ایمان افراد ناخنک می‌زند و بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود: فتنه که می‌آید چند چیز نیز به دنبال آن می‌آید:
اول: تردید یعنی اینکه همه به شک می‌افتند.
دوم: اختلاف
سوم: بی‌ثباتی و تزلزل در ایمان
چهارم: گم کردن دوست و دشمن و مخلوط شدن دوست و دشمن؛
حضرت امیر(ع) فرمودند که اینها از عوامل فتنه است.

* شروع فتنه از هوای نفس و بدعت نظری در مفاهیم است

امام علی(ع) در خطبه 50 نهج‌البلاغه در خصوص اینکه فتنه چگونه شروع می‌شود صحبت می‌کنند و می‌فرمایند که شروع فتنه از دو جاست:
یک بعد نفسانی دارد یعنی خودخواهی؛ افرادی پیدا می‌شوند که خود محورند، دیکتاتورند، منفعت طلبند و فقط دنبال قدرت و پیروزی خودشان هستند.
دوم اینکه شروع فتنه از بدعت نظری در مفاهیم است؛ یعنی تغییر دادن اصول یا تحریف آن.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 50 این دو عامل را نقطه شروع فتنه می‌داند.
سپس گروهی از گروه دیگری کمک می‌خواهند؛ یعنی یک عده انحرافات فکری را تئوریزه می‌کنند و عده‌ای هم برای نفسانیت آنها ‌هیزم می‌ریزند و آنها هم با نفسانیت خود روی مفاهیم تئوریک آنها نفت می‌ریزند.

حیله ای عجیب

چند روز است که ضد انقلاب حیله ای عجیب را عملی کرده است. این حیله از دو قسمت اصلی تشکیل می شود که قصد دارم هر دو قسمت را بازخوانی کنیم .

ماجرا ، انتشار فیلمی در یوتیوب و منابع ضد انقلاب است که طی ان ادعای زیر گرفته شدن "یک نفر" از اغتشاشگران توسط خودروی پلیس مطرح شده است. حتما از این ادعای جدید ضد انقلاب با خبر هستید. من از زمانی که با این خبر مواجه شدم بشدت بدنبال فیلم مذکور گشتم و توانستم دو قطعه فیلم مربوط به این ادعا را در یوتیوب پیدا و بررسی کنم .

دو قطعه فیلمی که من پیدا کردم ، هر دو متعلق به ضد انقلاب است. اما دو فیلم با هم تفاوتهایی در تدوین دارند که به کشف ذات ماجرا برای من ، کمک زیادی کرد.

فیلم اول ، در ابعاد کوچکتر ، از صحنه ورود دو خودرو ، تا لحظه خروج یکی از آنها از ضلع شمالی "میدان ولیعصر" ادامه دارد. فیلم دوم ، در ابعاد بزرگتر ، با سخنان سردار سرتیپ پاسدار حاج احمد رادان آغاز و از صحنه دنده عقب گرفتن یکی از این دو خودروی موجود در این ماجرا ، شروع می شود و با پرشی محسوس ، به روی فردی که فیلم وی را مجروح این ماجرا معرفی کند می رود و به پایان می رسد...


وضعیت کلی :

در این پکیج رسانه ای و عملیات روانی ، نکات متعدد و مهمی وجود دارد که به آن باید توجه کرد :

- یادتان هست ، چه نکاتی، ماجرای ندا آقا سلطان را برای همه بی آبرو و رسوا کرد ؟ تصویر برداری با دوربینهای با کیفیت بالا . تصویر برداری از چند زاویه . تصویر برداری یکی دو ثانیه قبل از شروع باصطلاح صحنه مضروب شدن و ...

اینها نکاتی است که اپوزیسیون سعی نموده در موضوعات دیگر ، به آنها مرتکب نشود.

رعایت برخی از این نکات ، دست اپوزیسیون را در اجرای نکاتی دیگر و رعایت برخی مسائل باز می گذارد. اگر دقت کرده باشید ، از روی شماره پلاک خودرویی که در فیلم ندا آقا سلطان وجود داشت ، پلیس به سرعت راننده را پیدا کرد و از وی تحقیق نمود. پایین آوردن کیفیت تصویر ، می تواند به جلوگیری از بروز جزئیات دردسرساز کمک کند.

- حالا ، اگر توجه کنیم ، بر اساس این فیلم و ادعا ، اپوزیسیون دو شاخه کلی عملیات رسانه ای و تبلیغی سیاه خود را را آغاز کرد :

1- ادعا کرد که : پلیس با خودروی خودش اغتشاشگران را زیر گرفته.

2- ادعا کرد که : پلیس دست به توجیه زده و ادعا کرده اولا خودرو سرقتی بوده و ثانیا یک تصادف رانندگی بوده است!


حالا با وجود آنکه ما از نظر پلیس در این زمینه خبر نداریم و پلیس خودش می گوید در حال بررسی موضوع است ، می خواهیم دانه دانه باهم ، بند به بند کاموای این کلاهی را که برای رفتن به سر من و شما بافته شده ، بشکافیم :

بخش اول نتیجه گیری:

افشای عدم وجود رابطه بین خودروی مورد اشاره پلیس و خودروهای این فیلم : پلیس ، اصولا در حال توضیح دادن حادثه رخ داده در خیابان "خوش" و "انقلاب" است. در حالیکه با مشاهده فیلم "محرز" است موضوع مورد اشاره ضد انقلاب مربوط به خود "میدان ولیعصر" است. برای همین اپوزیسیون چند اقدام در فیلم بزرگتر و تدوین شده ، مرتکب شد :

  • اولین اقدام ، آغاز کردن فیلم از صحنه ای است که در ان ، آتش زده شدن کانکس پلیس در میدان ولیعر مشخص نباشد و سینما قدس واقع در ضلع جنوبی میدان دیده نشود. در حالیکه هر دوی این موارد در فیلم اول موجود است. بنا بر این ، توضیحاتی که در فیلم بزرگتر از زبان سردار رادان به این فیلم توسط ضد انقلاب چسبانده شده ، اصولا مرتبط با این ماجرا نیست.
  • بنابراین ، ضد انقلاب اقدام دیگری هم انجام می دهدو آن، سانسور اظهارات سردار رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی ج.ا.ا است. زیرا سردار رادان بصراحت مشخص می کند که ماجرا چه بوده . در توضیحات سردار رادان که به انگلیسی زیرنویس هم شده، مشخص است که از کشته شدن "دو نفر" ( که جنازه هر دو در دسترس پلیس است ) سخن گفته می شود، اما در فیلم ، ما با صحنه ای که بیانگر زیر گرفته شدن یک نفر است ، مواجهیم . این روشن می کند که دیگر هیچ ارتباطی بین این دو موضوع نیست . خودروی مورد اشاره جانشین فرمانده پلیس، یک دستگاه خودرو پلاک و طرح شخصی است و آنچه که در این فیلم مشخص است ، آنکه در این فیلم ما با خودروهایی با ظواهر شبیه به پلیس مواجه هستیم . پس بنا بر این پلیس ، اصولا نظری در رابطه با این ماجراها بیان نکرده است پس ، اتصال دادن اظهارات جانشین فرماندهی ناجا به این فیلم ، فریب و دروغپردازی روشنی است که کاملا مشخص و قطعی است و هیچ خدشه ای به آن وارد نیست.

از این جا به بعد ، من نظریات و دریافتها و مشاهدات شخصی خود را در زمینه این ماجرا ( نه ماجرای مورد اشاره پلیس که ماهیت آن برای خود پلیس روشن شده و برای مردم هم بیان کرده است ) بیان می کنم و در مورد صحت آنها منتظر نظر پلیس هستم

وضعیت جزئی :
دو دستگاه خودرو در این فیلم مشاهده می شوند که این خودروها ویژگیهای زیر را دارند :

  • هر دو خودرو متعلق به کارخانه تویوتا هستند که محصولات آنها در کشور ما فراوان است و در نیروهای مسلح ( ارتش ، سپاه ، بسیج و ناجا ) بسیار وجود دارد و از زمان دفاع مقدس بشدت در ایران مورد مصرف بوده است و تعداد زیادی از این خودروها نیز به اشخاص حقیقی و یا حقوقی غیر نظامی ، به فروش رسیده است. هرچند خودروی مدل پایین تر ، از نوعی است که احتمال حضور آن در سازمان خودرویی فعلی پلیس بسیار کم است .
  • هر دو خودرو ، رنگ آمیزی و طراحی بدنه و وضعیت ظاهری مشابه دارند از جمله آنکه طراحی رنگی هر دوی آنها متعلق به پلیس عادی ( پلیس پیشگیری یعنی کلانتریها و ... ) است.
  • هر دو خودرو ، شیشه های طرفینی تیره دارند و گاردهایی روی شیشه جلو و مقابل و طرفین و جلوی خودرو نصب شده که کاملا مشابه است.
  • نشانه هایی از اسپرت شدن در این خودروها مشاهده می شود: 1- خودروی مدل پایین اولی ، که عامل باصطلاح تصادف بنظر می رسد ، دارای لاستیک پهن اسپرت است و قاب پنجره های جلویی آن ، اسپرت شده است.2- قاب گلگیر خودروی مدل بالاتر که با دنده عقب ، به ضلع جنوبی میدان حرکت می کند، اسپرت شده است. قاب پنجره های جانبی نیز به همینگونه است.
  • آرم نیروی انتظامی ج.ا.ا روی بدنه هیچ یکی از این دو خودرو در هیچ یک از طرفین آن وجود ندارد و تنها رنگ سبز و مارک تویوتای آن و شکل کلی ان عامل شباهت یافتن آن به خودروی پلیس است. البته احتمالا پلاک شبیه پلاک پلیس هم روی آنها نصب شده . هرچند کیفیت پایین فیلم ها اجازه دقت روی این پلاکها را فراهم نمی کند
  • شکل گارد منصوب روی جلوی این خودروها ، بسیار جالب توجه و بدیع است .

بررسی رفتار عناصر عامل نیز بسیار حائز اهمیت است :

الف - راننده های این دو خودرو :

  • در حالیکه میدان کاملا در اشغال حدود دویست نفر اغتشاشگر است ، چرا دو خودروی پلیس باید به این میدان وارد شوند ؟ چه توجیهی در این زمینه وجود دارد ؟
  • چرا این دو خودرو از یکدیگر جدا شده هریک مسیری کاملا متصاد با دیگری را ادامه می دهد اما در ادامه بنظر می رسد هر دو نهایتا از ضلع شرقی میدان ولی عصر(عج) خارج می شوند؟ یعنی : 1- خودروی مدل پایین ابتدا از ضلع جنوبی به ضلع غربی رفته پس از باصطلاح زیر کردن ، به ضلع شمالی رفته از انجا به ضلع شرقی گردش می کند. 2- خودروی مدل بالا ، از ضلع جنوبی بدنبال خودروی مدل پایین وارد ، به دنبال وی به ضلع غربی رفته ، سپس دنده عقب گرفته به ضلع جنوبی برگشته و از آنجا به ضلع شرقی گردش می کند. مسیر هماهنگ ، در این محیط ناهماهنگ بدون اینکه دو خودرو همدیگر را ببینند ، چگونه انتخاب و اجرا شده است ؟
  • شکل رخداد تصادف اصلا قابل درک نیست. اینکه فرد مذکور اصولا چگونه سر از زیر این خودرو در می آورد ؟ اگر فرد جلوی خودرو قرار داشته ، با تصادف ، باید به جلو پرت می شد و خودرو ، در صورت حرکت به جلو ، باید روی آن می رفت. اگر فرد ، عقب خودرو بود ، باید خودرو با دنده عقب رفتن ، روی وی قرار می گرفت. اما بررسی این فیلم ، مشخص نمی کند این فرد کجا بود که زیر خودرو رفت ؟ تنها احتمال این است که وی ، هنگامی که خودرو متوقف شده بود ، از وسط به زیرآن رفته است . آیا این احتمال ، در شرایطی که اپوزیسیون مدعی آن است ، ممکن است ؟

ب - فیلم بردار :

  • وی از لحظه ورود خودروی اول تا لحظه آخر ، بر خلاف تمامی افراد ، هیچ تنشی در عملکرد خود ندارد و از لحظه اول تا لحظه آخر در صحن حضور دارد و اصلا فرار نمی کند. حتی زمانی که خودرو به سمت وی ( عقب ) حرکت می کند.
  • هنگامی که خودروی اول به میدان وارد می شود ، وی بدون آنکه مسیر وی را تعقیب کند ، منتظر ورود خودروی دوم می شود و با تعقیب خودروی دومی ، ماجرا را ادامه می دهد .
  • فیلم بردار فاصله خود با خودروها را تغییر نمی دهد. یعنی از حدی مشخص اصلا به خودروها نزدیک تر نمی شود و تقریبا می توان گفت اصولا در جای خود ثابت می ماند.

ج - فرد زیر گرفته شده :

  • چرا کسی هویت فرد زیرگرفته شده را نمی داند ؟ چرا از وی هیچ سابقه ای در هیچ بیمارستانی نیست ؟ چرا اپوزیسیون که "جنازه" را پس از عبور این دو خودرو در اختیار دارند ، آدرس و هویت وی و سنگ قبرش و مجلس ختمش را اعلام نمی کنند ؟ در کامنت های این مطلب ، حضرات مدعی و ضد انقلاب تا همین الان اسم دو پسر را به عنوان نام وی ذکر کرده اند. جای دیگری هم وی را یک پیرزن معرفی کرده اند که با پاترول - پاترول بسیج !!!- زیر گرفته شده !

به این نکات باید توجه کرد :

  • یکی از دو خودرو ، یعنی خودروی اول ، تویوتای مدل پایینی است که بنظر نمی رسد اصولا در سازمان پلیس -یا هیچ یک از نیروهای مسلح ج.ا.ا - حضور داشته باشد. این مدل از تویوتا مربوط به سالهای پایانی دفاع مقدس بوده و بیشتر آنها به بخش خصوصی واگذار شده است. هرچند مدتی بعد در سالهای پایانی دهه هفتاد ، تعدادی تویوتای "شبیه" به همین مدل به سازمان رزم بسیج ، ارتش، سپاه و ناجا وارد شد که به مدل" 16 Valve" مشهور است که خودرویی بسیار مناسب و مدل بالا بوده و تفاوت بین این دو خودرو با وجود شباهت کلی، در بدنه، جلوپنجره و عقب آن کاملا مشهود است. اما خودروی حاضر در این فیلم ، اگر در ناجا در حال حاضر حضور داشته باشد ، باید در آشپزخانه خدمت کند ! (اینقدر این خودروی مورد نظر قدیمی است که برخی در همین کامنت ها آن را با وانت نیسان اشتباه گرفته اند )
  • خودروی دوم نیز در کشور فراوان است و می توان حتی با سرقت ، یکی از آنها را تهیه کرد. از هر رده ای و هر جایی. حتی می تواند سرقتی هم نباشد. رنگ آمیزی هم که کار ساده ای است.
  • طراحی رنگ دو خودرو متعلق به پلیس عادی انتظامی یعنی پلیس پیشگیری است. بر این اساس ، نصب گاردهای اینگونه روی این خودروها فاقد منطق انتظامی است. برای توجه می توان به تصویر یک دستگاه تویوتای آتش گرفته پلیس در این اغتشاشات توجه کرد که هم مدل و هم طرح رنگی خودروی تویوتای مدل بالاتر است و هیچ کدام از خاصه های ظاهری این دو خودرو ( اسپرت شدن ، گارد داشتن ، دودی شدن شیشه و ... ) را ندارد. هر دو خودرو ، دارای بخشهای اسپرت شده هستند که فاقد منطق انتظامی است. شیشه هر دو خودرو دودی است که اصولا با فرم طرح خودروی پلیس پیشگیری متناسب نیست. بنظر می رسد خودروی مدل پایین ، لاستیک اسپرت نیز دارد.
  • گاردهای عقب ( بار ) خودروی مدل پایین ، اصولا غیر نظامی است و برای حمل بار و اثاثیه مناسب تر بنظر می رسد تا استفاده در یک یگان نظامی !
  • رفتار رانندگان این خودروها با منطق مورد ادعای اپوزیسیون منطبق نیست. یعنی در این فیلم پلیس به ضد انقلاب با خودرو حمله نمی کند تا آنها را بکشد. ( بلکه راننده ها در حال فرار و ماجرا ، تصادف ناشی ار فرار بنظر می رسد . ) نهایتا در این فیلم ، باز با صحنه ی تصادفی مواجه هستیم که البته خود نیز منطق روشنی ندارد.
  • رفتار فیلم بردار ، از رفتار دو راننده ، جالب تر است . وی از ورود دو خودرو باخبر بنظر می رسد. وی فاصله خود با خودرو را حفظ می کند. وی از خودروها واهمه ای ندارد . آیا راننده ها او را می شناسند که نمی ترسد ، مگر نباید باید بین او و بقیه از نظر راننده ها فرقی نباشد ؟
  • دوستان زیادی ، با فرض احتمال رفع تمام این سئوالها ، به بررسی وضعیت احتمالات منطقی پرداخته اند که توجه به آنها خالی از لطف نیست. مثلا رفتار با کسی که یک واحد انتظامی را به آتش کشیده چگونه باید باشد ؟ یا فردی برای نجات خودروی نیروهای مسلح از میان جمعی که قصد دارند آن را منهدم و راننده را نیز به قتل برسانند ، چه باید بکند؟

حسین فهمیده

امام خمینی ( ره ) : رهبر ما آن طفل سیزده ساله ایست که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است ، با نارنجک خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید  

 

پدرم ، دوچشم مرا برای آخرین بار ببین ، آیا مرد شده ام ؟
مادرم لبها را بر پیشانی من ب
گذار که مرا دیگر نخواهی بوسید
صبحگاه فرزند شما برسنگفرش دراز خواهد کشید
تا اینکه آفتاب برآتش خونین نوری بیندازد
از سر پیچ ، تا
نکها با فکهایی همچون زنجیر خواهند آمد
بدون ترس به دهانه توپ خیره خواهم شد

هنگامی که از روی مین بگذرند ، زنده باد ایران را به عنوان آخرین فریا د
همانند اولین گریه ای که به هنگام تولد داشتم ، خواهم گفت .
مادر خاطره مرا ه
مچون کتاب قران حفظ کن
هرگز با ناراحتی سؤال مکن که قبر فرزندم کجاست
... تربت فرزند شما همانا گنبد آسمان آزادی است. 

 

خواهران و برادران نوجوان من! اگر من خون سرخم را به پای درخت اسلام ریخته ‏ام و اگر نهال کوچک زندگیم، در اثر مقاومت در برابر هجوم طوفان ستم شکست، برای آن بود که غیرت مردانه ‏ام و روح بلند عزت طلبم اجازه نداد که ورود دشمن را در خاک پاکم طاقت بیاورم و حضور آلوده‏اش را در زلال مسلمانیم تحمل کنم، اینک، من رفته‏ام و چشم امید به شما دوخته‏ام، شما نگذارید دست‏های آلوده دشمن به دامن پاک اسلام برسد، بایستید و با چشمانی باز و دلهایی پر از عطر ایمان، از اسلام این گوهر ارزشمند تمام هستی دفاع کنید تا به غفلت از دست نرود که ما شهدا چشم امید به شما نوجوانان دوخته‏ ایم 

 

 

 

تحلیـل کامـل حـوادث پـس از انتخـابات

 

 

ما درباره سیر انقلاب و تکامل انقلاب و جامعه انقلابی از زوایای مختلف می توانیم تحلیل های گوناگونی داشته باشیم که بنده این تحلیل ها را خدمتتان عرض می کنم؛ و هم می توانیم فراتر از حوادث اخیر به تحلیل روند انقلاب بپردازیم و هم می توانیم با توجه به حوادث اخیر به این تحلیل ها اقدام کنیم و هم می توانیم با توجه به آینده ای که در پیش داریم، یعنی ظهور حضرت، تحلیل های مختلفی ارائه بدهیم. من سعی می کنم از همه جهات این مباحث رو تحلیل کنم البته باید عرض کنم مباحثی که من مطرح می کنم مباحثی نوعا دینی-سیاسی هستند نه مباحثی سیاسی– دینی و من سعی می کنم از منظر دین به عرصه سیاست نگاه می کنم.
تحلیل اول: جریان سازشکاری

یک روایت از آقا امام رضا(ع) می خوانم که هم کلاممان متبرک به بیان شریف ایشان بشود و هم از زاویه نگاه به مهدویت، امروز خودمان را تحلیل کنیم یعنی از آینده آغاز کنیم و به تحلیل امروز برسیم. شما در مفاهیم آخر الزمان با کلمه دجال آشنا هستید؛ در حدیثی در «وسایل الشیعه» امام رضا(ع) می فرمایند: در آخر الزمان میان شیعیان ما خطری پیش می آید که این خطر، فتنه اش از دجال شدید تر است. حال شما بروید روایات مربوط به دجال را ببینید که چه طور مردم را فریب می دهد، دجالی که با ظهور حضرت سقوط خواهد کرد، دجالی که به عنوان یکی از دشمنان جدی حضرت و یکی از موانع ظهور حضرت مطرح است، دجالی که عبور از فریب های او تنها راه رسیدن به فرج است؛ امام رضا(ع) خیلی صریح می فرمایند خطر این فتنه از فتنه دجال برای شیعیان بالاتر است.

طبق روایت، این فتنه در درون جامعه شیعی است و توسط کسانی که شیعه و دوستان اهل بیت(ع) هستند اجرا می شود، ظاهرا دجال عموم مردم را فریب می دهد اما این فتنه جامعه شیعی را می خواهد فریب بدهد. مهمترین مشخصه این فتنه، دوستی کردن با دشمنان اهل بیت و دشمنی کردن با دوستان اهل بیت است و اما نتیجه این فتنه آن است که حق و باطل به هم آمیخته می شود و مومن و منافق از هم شناخته نمی شوند. نمی شود ادعا کرد فلان کس منافق است چون دوست اهل بیت(ع) است، تنها مومن را در میانه آن دشمن هایی که ایجاد شده می شود از بقیه جدا کرد و این کار خیلی دشواری خواهد بود. امام رضا(ع) می فرمایند: "از کسانی که راه مودت ما اهل بیت را بر گزیدند، کسانی هستند که فتنه ی آنها از دجال شدیدتر است."

راوی حدیث می گوید: پرسیدم چگونه فتنه می کنند؟ امام(ع) می فرمایند بواسطه دوستی کردن با دشمنان ما اهل بیت(ع) و بواسطه دشمنی کردن با دوستان اهل بیت(ع). زمانی که این اتفاق افتاد حق با باطل در هم آمیخته می شود و امر مشتبه می شود _معمولا در روایات منظور از امر "ولایت" است یعنی یک کاری می کنند که در ولایت تشکیک بکنند_ و مومن از منافق شناخته نمی شود.

این حدیث را من به چند مقصود عرض می کنم، یکی اینکه در آخرالزمان فتنه ها و امتحانات بسیار سهمگینی از مردم جهان، مسلمان ها و بویژه شیعیان گرفته می شود؛ در فتنه های آخرالزمان گروه های زیادی از شیعیان ریزش می کنند.

جای این سوال است که من و شما چرا باید جز دسته ی ریزشی ها باشیم؟ برای عبور از فتنه های آخرالزمان خیلی هوشیاری و تقوا و پاکی دل لازم است.
امیرالمومنین امام علی(ع) می فرماید: در آخر الزمان شیعیان ما این طور می شوند، همانند یک انبار آرد یا گندم یا جو که این انبار را آفت بزند؛ صاحب انبار این ها را بیرون می آورد و آن قسمت هایش را که آفت زده دور می ریزد  و بقیه را داخل انبار قرار می دهد و این کار آنقدر ادامه پیدا می کند و استمرار پیدا می کند تا جایی که به اندازه چند لقمه غذا بیشتر از آن باقی نمی ماند. ریزش در زمان ظهور یک مسئله جدی است و جز با بصیرت و از خودگذشتگی فوق العاده نمی توان از فتنه های آخرالزمان عبور و برای نائب امام زمان(عج) سربازی کرد. نتیجه این فتنه این است که دوست و دشمن گم می شوند.

حضرت امام(ره) در سخنرانی های خودشان یک کلمه کلیدی به ما داده بودند، این کلید یک کلید راهبردی تا ظهور حضرت است؛ این کلید یک سخن ژورنالیستی و مقطعی نیست، در فتنه ی سخت تر از فتنه دجال هم می بینید که امام رضا(ع) به این کلمه ی کلیدی اشاره می کند. آن کلید همان طور که امام در این جمله می فرمایند "هر زمان دشمن ما را تایید کرد معلوم می شود اوضاع نا به سامان است". هر موقع ما نسبت به دشمن تمایلی نشان دادیم، معلوم می شود وضع فکری سیاسی ما خراب است تایید ما از سوی دشمن است.

اخیرا شبهه کرده اند شاید آمریکا که دشمنی می کند با خط رهبری و دوستی می کند با خط دیگران، این شاید یک فریب باشد و آن دشمن اصیل ما نیست! همان طور که یک صهیونیست گفت: "خدمتی که آقای احمدی نژاد به ما کرد هیچ کس نتوانست در این سالها بکند." این یک بلوف است، یک دروغ محض است؛ شما بدانید واقعا این طور نیست، سخت ایستادن های آقای احمدی نژاد در این بخش موجب عزت اسلام نه فقط در ایران بلکه در کل جهان شده است و ضربه های بسیار محکمی به آنها وارد کرده است و کاخ پوشالی آنها را به هم ریخته است؛ من وقتی در اولین مناظره دیدم که اون بنده خدا دارد عزت ایران اسلامی را زیر سوال می برد یا برخورد های قوی رئیس جمهور در عرصه سیاست خارجی! بنده در جمعی از دانشجوها بودم و بعد از مناظره گفتم به نظر من آقای فلانی موجود خطرناکی است هر کس هر کاری که از دستش بر می آید و می تواند انجام بدهد؛ گفتند: چرا خطرناک؟ گفتم من تمایل به دشمن را در ایشان می بینم، من عداوت نسبت به دوستان در او دیدم، فتنه شدیدتر از دجال در او دیدم.

من به حاشیه ها اصلا کاری ندارم مثلا به این که اساسا رنگ سبز مخصوص ماسون هاست و حزب سبزها در آلمان متهم هستند به فراماسونر بودن و در روایت هم هست که دجال در آخرالزمان رنگ سبز را برای خود بر می گزیند و حتی شایعه ای هم هست که همین آقا در زمانی که در دولت بودند گرایش به ماسون ها دارند، و در بین نخبگان مطرح بود که او فراماسون است. من به این بحث ها کاری ندارم، این ها بحث ها حاشیه ای است ولی غیر از این بحث ها چیزی که خیلی روشن است این است که به حدی که در 14 خرداد هیچ وقت حضرت مقام معظم رهبری صحبت فرعی مطرح نکردند، کلیدی ترین بحث ها را مطرح کردند و 14 خرداد تمام صحبت های مقام معظم رهبری پاسخی بود به آن حرفی که گفته شد که با محکم ایستادن شما عزت ایرانیان لکه دار شد؛ آقا فرمودند من به هیچ وجه این حرف را قبول ندارم من معتقدم که با محکم ایستادن بر سر ارزش ها، عزت ما پایدار شده است.

بوی تمایل به دشمن می آید تازه الان که مساله حل شده، الان که فلانی توی بغل صهیونیست ها می رقصد، آنها امیدشان یک چنین وضعیتی شده و یک جور فتنه شدید تر از دجال بعید هم هست این فتنه به سهولت خاموش بشود.
ریشه این فتنه در مباحث سیاسی حضرت امام(ره) همان سخن است که فرمودند مواظب باشید دشمن ما را تایید نکند. این یک ملاک عمده است. الان هر کس می خواهد بالا و پائین بکند، بکند همین که مورد تائید دشمن باشد یعنی تمام! یعنی فتنه ی شدیدتر از دجال. هر کس در این مسئله تردید داشته باشد فقط خودش را گول زده و بیمار است؛ «فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا...» و اصراری برای اصلاحش نداشته باشید.

ریشه قرآنی بحث تمایل به کفار را عرض می کنم که خیلی بحث جالبی دارد. در تقسیر سوره ماعده در المیزان شریف از آیه 51 بحثی شروع می شود؛ دقت بفرمائید.

قرآن می فرماید: «یا ایها الذین امنوا لاتتخذوا الیهود و النصاری اولیاء بعضهم اولیاء بعض و من یتولهم منکم فانه منهم ان الله لا یهدی القوم الظالمین ای کسانی که ایمان آورده اید یهود و نصاری را تکیه گاه خود قرار ندهید، آنها تکیه گاه یکدیگرند و کسانی که از شما به آنها تکیه کنند از آنها هستند خداوند جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند» چرا شما به سمت یهود و نصارا می روید؛ اگر کسی به آنها علاقه پیدا کند جزو آنهاست؛ و در آیه بعد می فرماید: «فتری الذین فی قلوبهم مرض یسرعون فیهم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره فعسی الله ان یاتی بالفتح او امر من عنده فیصبحوا علی ما اسروا فی انفسهم ندمین؛ گروهی منافق را که دلهایشان ناپاک است خواهی دید که در راه دوستی ایشان می شتابند و می گویند: ما از آن می ترسیم که در گردش روزگار مبادا آسیبی از آنها به ما رسد؛ باشد که خدا فتحی پیش آوردو یا امر دیگر از طرف خود تا منافقان از آنچه به نفاق در دل نهان کردند سخت پشیمان شوند» کسی که در دلش یک مرض دارد یک تمایلی به سمت آنها دارد سازشکارانه برخورد می کند؛ کلیدی ترین اختلاف مقام معظم رهبری در این 20 سال اخیر و حتی 3 و 4 سال آخر زندگی امام(ره) با اصلی ترین مسئولین نظام صرفا سر همین مفهوم بود. حتی بنده «جام زهر» را در ارتباط با این موضوع تحلیل می کنم آن برخورد بسیار محکم حضرت امام(ره) با سخنان آقای منتظری را هم در همین راستا تحلیل می کنم و از شما تقاضا می کنم به سخنان امام(ره) 10 روز قبل از پذیرش قطع نامه و بعد از پذیرش قطع نامه توجه کنید ؛ چرا 10 روز قبل از پذیرش قطع نامه امام(ره) این همه از جنگ تقدیر کردند چون کسانی بودند که داشتند جنگ را می بستند.

امام(ره) اطلاعیه دادند که جلوگیری بکنند از بستن جنگ ولی این اطلاعیه امام(ره) کارساز نبود. امام(ره) اطلاعیه که دادند در آن اطلاعیه فرمودند: «امروز باید در جبهه ها تحول ایجاد کنیم؛ امروز کوتاهی کردن در جنگ خیانت به رسول الله است» چطور است یک مرد با آن همه هوش سیاسی که چنین حرفی را می زند و در 10 روز بعد همه چیز را قبول می کند. بعد از اینکه امام(ره) قبول کردند قطع نامه را یک اطلاعیه ای دادند آن جا را هم نگاه کنید. در صحیفه امام(ره) هم هست؛ در این اطلاعیه نیمی از اطلاعیه از دشمنی با استکبار صحبت می شود. چرا امام(ره) از دشمنی پایان ناپذیر و گسترده حتی بعد از پذیرش قطع نامه صحبت می کند؟ چون ایشان می بیند مسئله ای که کشور بواسطه آن در معرض خطر است، کوتاه آمدن در مقابل دشمن است.

3 یا 4 سال مقام معظم رهبری در سالگرد های حضرت امام(ره) مدام تاکیدشان بر این یک ویژگی حضرت امام(ره) و آن شجاعت حضرت امام(ره) بود؛ آقا با چه مسئله ای درگیره چه کسی مورد خطاب ایشان است؟ این مسئله خیلی بالاتر از مسئله لیبرال مسلکی در اقتصاد سرمایه داری، لیبرال مسلکی در مسائل فرهنگی و... است. قرآن می فرماید کسانی که قلوبشان مرضی دارد، یک سرعتی به سمت آنها دارند، خواهش می کنم این کلمه قرآن را تحلیل سیاسی بکنید.

«... یقولون نخشی ان تصیبنا دائره...» وقتی به اینها گفته می شود که چرا سازشکارانه با کفر، با دشمن برخورد می کنی، چه استدلالی می آورند؟

معقول ترین استدلالی که یک انسان انقلابی در خط امام(ره)، یک حزب اللهی می تواند در زبان سازشکاری بیاورد چیست؟

مصلحت!

چرا مصلحت باشد؟ «... یقولون نخشی ان تصیبنا دائره...»

می گویند که: ما می ترسیم که آنها ما را اذیت کنند! چرا باید هزینه های خودمان را الکی بالا ببریم! یک کمی در مقابل آنها سازش کنیم تا آنها ما را اذیت نکنند!

دوستان من در انقلاب 25 سال بود این قصه حاکمیت داشت؛ چهار سال جلوی این قضیه گرفته شد. این 25 سال از اون مصاحبه سخیف آقای منتظری که درباره جنگ شد را در نظر می گیرم تا پذیرش قطع نامه تا آخرین تحمیل ها سر قصه هسته ای.

مهمترین امری که در جریان این نبرد _نبردی که بین شجاعت حضرت امام(ره)، دشمن ستیزی حضرت امام(ره)؛ نبرد بین کسانی که مقابل دشمن یک ذره کوتاه نمی آید با جریان سازشکاری_ باید به آن توجه شود چیست؟ ما باید به تقویت بنیان های ولایت توجه بکنیم. در جریان نبرد ما یک چیز بیشتر نمی خواهیم آن هم قدرت ولایت است. هر کلامی که برود توی شبکه BBC فارسی خیانت به اسلام است؛ الان نبرد اصلی این نقطه است. خط سازشکاری در سوره مائده مشخص شده است: «... نخشی ان تصیبنا دائره...» و در ادامه سرانجام این گروه را می فرماید.

«یا ایها الذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء و الله واسع علیم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما از آئین خود باز گردد (به خدا زیانی نمی رساند) خداوند در آینده جمعیتی را می آورد که آنها را دوست دارد و آنها نیز او را دوست دارند، در برابر کافران نیرومندند، آنها در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش کنندگان هراسی ندارند. این فضل خدا وسیع و خداوند داناست مائده آیه 54»

اگر شما مرتد بشوید من کس دیگری را جایگزین شما می آورم، معنای مرتد شدن در این آیه تمایل سازشکارانه به کفار است اینها را خدا اسمشان را مرتد می گذارد. سرنوشت این گروه چیست؟

این سنت خداست که خدا می فرماید: من این گروه سازشکار را بر می دارم و گروه دیگر را جایگزین شما می کنم که ویژگی گروه بعدی این است که: «... اذله علی المومنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ...» آن گروه از سرزنش سرزنش کنندگان نمی ترسند. اگر همین رئیس جمهور، همین مجلس، همین دولت مرد ها هم روحیه سازشکارانه به خودشان بگیرند خدا عوض می کند، خدا اینها را بر می دارد یک گروه دیگر جای آن ها می آورد.

حال این که می گویند خدا بر می دارد، چگونه بر می دارد؟ خداوند خودش بهانه اش را درست می کند، پسر یکی را خراب می کند، همکار یکی را خراب می کند و بالاخره بالا پایین می کند و برمی دارد.

پس ما اگر با یک نگاه به ظهور حضرت و فتنه های آخر الزمان، به داستان خودمان برگردیم و نگاه کنیم؛ امام رضا(ع) فرمودند فتنه بدتر از دجال چیست؟ آن فتنه ای که در آن موالات با اعداء است و معادات الاولیاء است. همان طور که می بینید بر سر پشتبان ها  حرف های رکیکی در کنار الله اکبر گفته می شود که مصداق معادات الاولیاست. این فتنه توانسته یک آثاری از خودش به جا بگذارد. این فتنه می خواهد این خط را جلو ببرد؛ این فتنه بدتر از فتنه دجال است. این فتنه آخرش یک روحیه ی سازشکارانه است و اگر مبانی نظری سیاسیون در قرآن نگاه کنیم می بینیم این یک مساله مقطعی نیست این یک منش و تفکری است که همیشه وجود داشته.

ای کاش آن محاصره برای حضرت امام(ره) صورت نمی گرفت!

کلام کلیدی حضرت امام(ره) هم فراموش نشود که فرمودند: هر موقع دشمن ما را تائید کرد، آن روز روز بدبختی ماست.

در روایت داریم: خدا بزرگترین نصرتی که برای مومنان و بندگان خودش فرستاده «وجود دشمن» است. مساله دشمن را به شدت جدی بگیرید.

تحلیل دوم: جریان تحمیل گری

بر می گردیم به گذشته تاریخ و از شهر کوفه شروع می کنیم و به دوران انقلاب خودمان می رسیم. در شهر کوفه که شهر نخبگان جامعه بود، مهمترین مساله ای که امیرالمونین علی(ع) را اذیت کرد و همین مساله و دقیقا همین مساله منجر به شهادت حضرت اباعبد الله الحسین(ع) به دست پارکابی ها و سربازان علی(ع) شد جریان تحمیل گری بود.

امیرالمومنین(ع) از جریان تحمیل گری چنین سخن می فرمایند: «لقد کنت امسا امیرا فاصبحت مامورا لقد کنت امسا ناهیا فاصبحت منهیا» من امیر بودم اما الان مامور شدم، از بس که شما حرف های خودتان را تحمیل می کنید، شما نهی می کنید، شما دارید تحمیل می کنید. جریان تجمیل هایی که رسول گرامی اسلام(ص) و علی(ع) پذیرفت، جریان تحمیلگری که توسط نخبگان بر ایشان انجام می گرفت، جریان تحمیلی که بر امام حسن مجتبی(ع) شد، به جایی رسید که تا امام حسین(ع) تصمیم گرفت دیگر تحمیل نپذیرد و سیدالشهدا را قطعه قطعه کردند.

نبرد سید الشهدا(ع) به این دلیل بود که ایشان تحمیل را از جانب دوستان! را نپذیرفت و قطعه قطعه شد.

دوستان یا دشمنان؟

دوستان! چون تحمیل از جانب دوستان را نپذیرفت کار بدان جا کشید.

شمر و عمرسعد جزء خوارج نبودند اینها دوستان امام حسین(ع) محسوب می شدند. شمر جزء مجروحین پای رکاب امیرالمومنین(ع) بوده است.

عمرسعد در جوانی خطاب به امام حسین(ع) می گفت: "این مردم دیوانه اند! به من می گویند بر اساس برخی اخبار و روایات، تو قاتل حسین خواهی شد" امام حسین(ع) به عمرسعد می فرمود: "من کاری ندارم مردم چه می گویند ولی عمرسعد من هر موقع که از دنیا بروم، تو بعد از من زیاد زندگی نمی کنی" و حضرت این سخنان را در روز عاشورا به وی یاداور شد.

تمام عظمت قطعه قطعه شدن حضرت امام حسین(ع) برای لو دادن دوستانیست که ظرفیت قتل دارند. آقا جان این یارو ظرفیت داره حسین تیکه تیکه بکند! چرا ما شعورمان نمی رسد؟

چرا باید شهید دیالمه 27 سال پیش این ظرفیت ها را در بعضی ها تشخیص بدهد اما ما این ظرفیت ها را در جلوی چشممان ببینیم و تشخیص ندهیم؟! کربلای امام حسین(ع) که نمی خواهد یزید را به ما معرفی کند. خواسته دوستان امیرالمومنین(ع) را به ما معرفی کند! و بگوید ببینید اینها چه ظرفیت هایی دارند. اما مگر اینها چه ویژگی ای داشتند؟ مهمترین ویژگی اینها تحمیلگری بود.

عمرسعد تا چند روز قبل از عاشورا می گفت، من می ترسم آخر شمر مرا وادار به کشتن حسین کند! عمرسعد می خواست بیعت با یزید را هم به حسین(ع) تحمیل کند.

خب در انقلاب ما در چه تاریخی آقا فرمان دادند به دوستان خودش که جوان ها را جمع کنید می خواهم با آنها صحبت کنم؟ که در آنجا یک جوان به علت ازدهام جمعیت شهید شد (که خواب هم دیده بود که شهید می شود، غسل شهادت هم کرده بود) که از آن جا بود آقا چفیه انداختند گردنشان و دیگر برنداشتند و گفتند پس از این اگر کسی بخواهد صلح امام حسن(ع) را تحمیل کند، دیگر تحمیل را نمی پذیریم، و ما برخورد حسینی خواهیم کرد. از آن جا آقا به مرور مقابل تحمیلگری ها ایستادند، تحمیلگری هایی که امام(ره) هم بعضا مجبور به پذیرش بود.

تحمیل گر ها هم مشخص هستند چه کسانی اند؛ داریم، فلان شخص در خاطراتش می نویسد به امام(ره) گفتیم این؛ امام مخالفت کردند، اصرار کردیم، وادار شدند پذیرفتند.

جریان تحمیل گری از ابتدای انقلاب بوده؛ سخنان امام(ره) در رابطه با این که چه چیزهایی به ایشان تحمیل شده در نامه 6/1 را به خاطر بیاورید. "والله من از اول به بنی صدر راضی نبودم، والله از اول با آقای منتظری راضی نبودم". شما در خاطرات آقای ری شهری می خوانید قبل از اینکه آقای منتظری مطرح بشود به معضی از دوستان خودش فرمود قصه آقای منتظری را مطرح نکنید ولی آنها ایستادند جلوی امام(ره) و گفتند ما مطرح می کنیم و مطرح کردند.

جریان تحمیلگری نسبت به ولایت چرا صورت می گیرد؟

و حالا دو حالت بیشتر ندارد یا این قدر تحمیلگری می شود که روزگار همانند زمان سیدالشهدا(ع) می شود یا ایستادگی می کنید و فرج آقا امام زمان(عج) فرا می رسد، لذا زمانی که مقام معظم رهبری تحمیل گری را نمی پذیرد و بنا شده سفت و محکم بایستد. حتی برای کسانی که در خط آقا هم حرکت می کنند و یک اشتباهی می کنند آقا محکم می ایستد.

بعضی ها همش می خواهند مدام آقا را قانع کنند که ایشان کوتاه بیاید!

امیرالمومنین(ع) به ابن عباس می فرمایند: تو می توانی به من مشورت بدهی و من آنوقت نگاه می کنم ببینم مشورت تو چگونه بوده و اگر من تو را اطاعت نکردم تو باید مرا اطاعت بکنی.

ابن عباس! تو باید بگویی چشم!

اوج جریان تحمیلگری در این 4 سال بود و آنها تمام تلاش خود را کردند، دشمنان تقلا کردند، و در این جریان تحمیلگری مشارکت کردند و الحمدلله مقام معظم رهبری ایستادگی کردند. ایستادگی در مقابل این تحمیل، یکی از دلایل ظهور نزدیک آقا امام زمان(عج) است که این اعتقاد شخصی بنده است.

این جریان تحمیلگری را هر چه ما محکم تر، بی هزینه تر در مقابلش بایستیم، جامعه ما کمتر آسیب خواهد دید و هرچه پرهزینه تر بخواهیم در مقابل جریان تحمیلگر بایستیم، ضربه های بیشتری خواهیم خورد.

چاره ای نیست؛ ما برای اینکه جلوی جریان تحمیل گری را بگیریم، باید شخصیت ها را افشا کنیم. باید تحمیلگری ها را افشا کنیم. باید خط تحمیلگری را برملا کنیم و این خط را کاملا توضیح بدهیم.

تحلیل سوم: رفتن به سمت حقیقت، نه مصلحت

هر جامعه ی اسلامی که تشکیل می شود، مجبور است بعضی مصلحت ها را تحمل کند. ولی جامعه ی اسلامی بعد از گذشت زمان، از مصلحت ها فاصله می گیرد و به حقیقت ها رو می آورد. جامعه ای که پیامبر گرامی اسلام(ص) در آن هست و آن جامعه را تاسیس کرده؛ چقدر مصلحت ها را پیامبر گرامی(ص) اسلام پذیرفتند؟ از ازدواج های ایشان تا نزدیک کردن خیلی ها به خودشان، تا تحمل کردن آن تروریست هایی که می خواستند پیامبر را ترور کنند، تا آنجایی که می خواهد وصیت نامه بنویسد و ننوشتن را تحمیل می کند و ایشان این مصلحت را می پذیرد.

این مصلحت پذیری ها در دوران امیرالمومنین(ع) و 25 سال خانه نشینی ایشان و دوران 5 ساله حکومت ایشان ادامه دارد که حضرت می فرماید: اگر من می خواستم تمام احکام اسلامی را به حقیقت عمل کنم و اجرا کنم، همین چهار نفری که در کنار من بودند هم از بین می رفتند، لاجرم مصلحت ها را می پذیرد.

جامعه تا صلح امام حسن(ع)، تا قیام امام حسین(ع) پیش می رود.

قیام امام حسین(ع) نقطه ایست که جریان مصلحت به حقیقت، به نقطه ی نهایی خود می رسد و امام حسین در شرایطی قرار می گیرد که به حقیقت عمل می کند.

اما دوباره در یک دوران تاریخی به این نقطه می رسیم.

روی داستان خوارج یک کمی فکر کنید که این می تواند جز تحلیل چهارم قرار بگیرد.

در روضه ها همیشه از نمکدان شکنی کوفیان می گویند که چه کردند و چه ها کردند با اباعبدالله الحسین(ع) چه کردند، با امیرالمومنین(ع) چه کردند. خب درست است دیگر کارهای امیرالمونین(ع) اثری نداشت، مردم به طعنه امیرالمومنین(ع) می گفتند: مردان ما را کشته ای و حالا می آیی به یتیمان ما غذا می دهی؟

ببینید فضا تا چه حد می تواند تاریک بشود. ببینید اگر شما با زبان روشنگری نکنید، باید1400 سال بگذرد تا بشود این حرف ها را زد. همین امروز هم نمی توان به سادگی رفت وسط شهر و قصه و ماجرای خوارج را شفاف گفت. قبول دارید اگر بخواهیم داستان خوارج را رک و پوست کنده بگوئیم، یک عده ای با امیرالمومنین(ع) بد می شوند؟ ما که قتل عامی نکرده ایم. قبول دارید در آن صورت امیرالمومنین(ع) را به ضایع کردن حقوق یشر محکوم می کنند؟ این علی که اسوه ی ازلی و ابدی تاریخ است، ببینید چقدر در فشار و منگنه است؟

از شما می پرسم... خون کوفیان که از ما رنگین تر نیست؟ ما چرا نباید این امتحان ها را پس ندهیم؟ چرا نباید بین ما خوارج تولید شود؟ تا ملتی نشان ندهد که مثل مردم کوفه نیست! امام زمان(عج) خواهد آمد؟
من فقط یک پیشنهاد دارم برای اینکه این آزمایش سهمگین از ما گرفته نشود.

روشنگری کنید تا کار به خوارج نکشد. در زمان امیرالمومنین(ع) که صحنه اینقدر تیره و تار شد، چه رسد به زمان نائب امام زمان(ع) یعنی مقام معظم رهبری، همان شیطان الان هم هست، همان تجربه را هم دارد! همان مومنین ضعیف هم الان هستند! شما دلیلی دارید آن کسانی که در مردم کوفه بودند و نمک امیرالمونین(ع) را خوردند، سر سفره ایشان نشستند، و آخر نمکدان شکستند؛ آیا دلیلی دارید که الان چنین اشخاصی نباشند؟! چه دلیلی هست؟! چرا آن نفاق و آن ضعف ایمان در جامعه ما نباشد؟! پس روشنگری کنید.

امتحان خوارج یکی از امتحان های سهمگینی بود که امیرالمونین(ع) مجبور شد به حقیقت بیشتر عمل بکند. جنگ شد. امان از آن وقتی که نوبت به انجام حقیقت باشد و تحمل کردن مصلحت دیگر مصلحت نباشد! آن وقت چه فتنه ها و آشوب های سهمگینی ایجاد می شود. کدام یک از پیامبران و اولیای الهی را بالای منابر لعن کردند، غیر از علی بن ابی طالب(ع). چرا؟ چرا لعن کردند؟ آن وقت مقام معظم رهبری در مقابل امیرالمومنین(ع) چه چیزی دارد که امیرالمومنین(ع) بخواهد اینقدر متهم و مظلوم بشود و ایشان نشود؟ خب طبیعی است که آقا هم مظلوم خواهد شد.

شما و روشنگری نباشد ایشان مظلوم تر هم خواهد شد. آن امیرالمومنین(ع) که پیامبر(ص) دستشان را به عنوان ولی بالا برد، «من کنت مولا فهذا علی مولا» را داشت، این طور مظلوم می شود. مقام معظم رهبری که یک نامه از آقا امام زمان(عج) ندارد که بگوید من نائب ایشانم. خب اگر من و تو بیدار نباشیم ایشان هم مظلوم می شود! چرا بعضی وقت ها باید به مماشات رفتار کرد؟

جان دادن در راه خدا خیلی آسان تر از آبرو دادن در راه خداست. والان نوبت آن است که خواص و نخبگان مملکتی آبرو در راه خدا بدهند؛ اما بهترین ها خساست می کنند. مثل کسی که در خط مقدم جبهه، فرار کند.
چرا شما این نخبگانی را که می شناسید محاصره و دوره شان نمی کنید؟! چرا به ایشان نمی گوئید که خجالت بکشند از سکوتشان؟

ای کسانی که نان ولایت فقیه را می خورید! ای کسانی که نان حزب اللهی بودن و اصولگرا بودن را می خورید! این طور آدم اصولگرا می شود؟ تو زنده ای؟ تو نفس می کشی؟  تو زبان در کامت هست؟ و عوامل فتنه محاکمه نمی شوند فقط بخاطر اینکه آقایان ترسو هستند. جگر ندارید؟ چرا آنها را به دادگاه نمی کشید؟ مگر کم فتنه کرده اند؟ مگر حکم امام نیست؟ مگر حکمشان اعدام نیست؟ چرا مصلحت اندیشی می کنید؟ نتیجه مصلحت اندیشی تو چیزی جز گمراهی مردم نخواهد بود. اصولگراهایی که با رای مردم بالا آمدند، خوابند؟ کجا رفتند؟ پیک نیک رفتند؟ جایشان گرم و نرم شده؟ چرا از آبروی خود نمی گذرند؟ آن قوم آخرالزمانی که در سوره مائده توصیف شده و برای شما خواندم.
فرموده که : « لا یخافون لومه لائم» از سرزنش نمی ترسند، از آبرو دادن نمی ترسند.

امام زمان(عج) نمی آید چون 313 نفر که از آبرو دادن نترسند، نداریم. با کی بیاد؟!

از نمایندگان اصولگرای خود بخواهید جواب بدهند؛ که چرا روشنگری نکردند؟ چرا شکایت نکردند؟ چرا به دادستانی، به قوه قضائیه فشار نیاوردید که بعضی ها را به دادگاه بکشد؟ چرا شوخی می کنید، چرا بازی می کنید با خون مملکت؟ با خون شهدا؟ کی باید این حرفها را بزند؟

به من می گویند حاج آفا شما وجهه خودتون را خراب نکنید! سیاسی حرف نزنید! خاک بر سر اون وجهه ای که بخواهد ما را از انجام وظیفه دور کند. من با سکوت در برابر این دجال های کثیف که استعداد قتل اباعبدالله الحسین از شراره های چشم های کثیفشان می بارد، خیانت به فرج امام زمان بکنم؟ من دوست و دشمن را قاطی نمی کنم ولی دوستان حسین را کشتند. داریم همه مسائل را ماستمالیزیشن می کنیم!
ما باید جریان رسیدن از مصلحت به حقیقت را دنبال بکنیم  و به جایی می رسد که فرج آقا امام زمان(عج) رخ دهد.

علامت اینکه کمتر به مصلحت عمل شود در خطبه های نماز جمعه آقا چه بود؟ فرمودند این مناظره ها خوب بود، فقط احساساتی نشوند. یعنی چی؟ یعنی همان حقایق را بگویند اما بدون احساساتی شدن. و بعد فرمودند بایستی ادامه پیدا کند. اما می دانید که ما الان جرات نداریم ادامه بدهیم؟ می دانید اگر بنا بود همان مناظره ها ادامه پیدا می کرد، الان باید چه حرف هایی در تلویزیون مطرح می شد؟ حداقل باید این بحث مطرح بشود که چرا آنهایی که می خواستند شکایت کنند چرا شکایت نکردند؟ ولی خواص جامعه جا زدند؟ آن قدر حقیقت گرا نیستند؟

در به سمت حقیقت رفتن چه اتفاقی می افتد؟ ریزش ها و رویش هایی رخ می دهد؛ اگر من و تو ساکت نمانیم، این رویش ها بر ریزش ها غلبه خواهد کرد

حجه الاسلام علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در شهریورماه گذشته، طی سخنانی، از سه زاویه به تحلیل حوادث جاری کشور پرداخت. باز خوانی این سخنرانی در شرایطی که قبل از وقوع حوادث 13آبان، 16آذر، فوت مرحوم منتظری(ره)، ظهر عاشورای تهران و نامه آقای رضایی و... ایراد شده، جالب و تامل انگیز است.
متن پیاده شده این سخنرانی با اندکی تلخیص به این شرح است:

فرازهایی از وصیت نامه امام عزیزمان

برادران ! شما این اوراق را قبل از مرگ من نمی خوانید. ممکن است پس ازمن بخوانید در آن وقت من نزد شما نیستم که بخواهم به نفع خود و جلب نظرتان برای کسب مقام و قدرتی با قلبهای جوان شما بازی کنم . من برای آنکه شما جوانان شایسته ای هستید علاقه دارم که جوانی خود را در راه خداوند و اسلام عزیز و جمهوری اسلامی صرف کنید تا سعادت هر دو جهان را دریابید. واز خداوند غفور می خواهم که شما را به راه مستقیم انسانیت هدایت کند و ازگذشته ما و شما با رحمت واسعه خود بگذرد. شماها نیز در خلوتها از خداوندهمین را بخواهید، که او هادی و رحمان است 

 

 

و اینجانب در اینجا یک وصیت به اشخاصی که به انگیزه مختلف باجمهوری اسلامی مخالفت می کنند و به جوانان ، چه دختران و چه پسرانی که مورد بهره برداری منافقان و منحرفان فرصت طلب و سودجو واقع شده اندمی نمایم ، که بیطرفانه و با فکر آزاد به قضاوت بنشینید و تبلیغات آنان که می خواهند جمهوری اسلامی ساقط شود و کیفیت عمل آنان و رفتارشان باتوده های محروم و گروهها و دولتهایی که از آنان پشتیبانی کرده و می کنند وگروهها و اشخاصی که در داخل به آنان پیوسته و از آنان پشتیبانی می کنند واخلاق و رفتارشان در بین خود و هوادارانشان و تغییر موضعهایشان درپیشامدهای مختلف را، با دقت و بدون هوای نفس بررسی کنید، و مطالعه کنیدحالات آنان که در این جمهوری اسلامی به دست منافقان و منحرفان شهیدشدند، و ارزیابی کنید بین آنان و دشمنانشان ؛ نوارهای این شهیدان تا حدی دردست و نوارهای مخالفان شاید در دست شماها باشد، ببینید کدام دسته طرفدارمحرومان و مظلومان جامعه هستند. 

 

از جمله نقشه ها که مع الاسف تاثیر بزرگی در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن باز تا حد زیادی به جا مانده ، بیگانه نمودن کشورهای استعمارزده از خویش ، و غربزده و شرقزده نمودن آنان است به طوریکه خود را وفرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق ، دو قطب قدرتمند را نژاد برتر و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند ووابستگی به یکی از دو قطب را از فرائض غیرقابل اجتناب معرفی نمودند! وقصه این امر غم انگیز، طولانی و ضربه هایی که از آن خورده و اکنون نیزمی خوریم کشنده و کوبنده است . 

 

و بدانید که نژاد آریا و عرب از نژاد اروپا و امریکا و شوروی کم ندارد و اگرخودی خود را بیابد و یاس را از خود دور کند و چشمداشت به غیر خود نداشته باشد، در درازمدت قدرت همه کار و ساختن همه چیز را دارد. و آنچه انسانهای شبیه به اینان به آن رسیده اند شما هم خواهید رسید به شرط اتکال به خداوندتعالی و اتکا به نفس ، و قطع وابستگی به دیگران و تحمل سختیها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و خارج شدن از تحت سلطه اجانب  

 

1 - اکنون که من حاضرم ، بعض نسبتهای بی واقعیت به من داده می شود وممکن است پس از من در حجم آن افزوده شود؛ لهذا عرض می کنم آنچه به من نسبت داده شده یا می شود مورد تصدیق نیست ، مگر آنکه صدای من یا خط وامضای من باشد، با تصدیق کارشناسان ؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم .

2 - اشخاصی در حال حیات من ادعا نموده اند که اعلامیه های اینجانب را

می نوشته اند. این مطلب را شدیدا تکذیب می کنم . تاکنون هیچ اعلامیه ای را غیرشخص خودم تهیه کسی نکرده است .

3 - از قرار مذکور، بعضیها ادعا کرده اند که رفتن من به پاریس به وسیله آنان بوده ، این دروغ است . من پس از برگرداندنم از کویت ، با مشورت احمد پاریس را انتخاب نمودم ، زیرا در کشورهای اسلامی احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.

4 - من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام ، که بعد فهمیدم از دغلبازی آنان اغفال شده ام . آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند، و نباید از آن مسائل سوءاستفاده شود. و میزان درهر کس حال فعلی او است .

 

 

اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری وروح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم که به فضل خداوندمتعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلا بعد نسل بر آن افزوده گردد.

با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا ازخدمت خواهران و برادران مرخص ، و به سوی جایگاه ابدی سفر می کنم . و به دعای خیر شما احتیاج مبرم دارم . و از خدای رحمان و رحیم می خواهم که عذرم را در کوتاهی خدمت و قصور و تقصیر بپذیرد.

سد آهنین ملت خللی حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر درخدمتند، والله نگهدار این ملت و مظلومان جهان است .

والسلام علیکم و علی عبادالله الصالحین و رحمه الله و برکاته

26 بهمن 1361 / 1 جمادی الاولی 1403

روح الله الموسوی الخمینی