بسیج

سال 1392 - حماسه سیاسی حماسه اقتصادی

بسیج

سال 1392 - حماسه سیاسی حماسه اقتصادی

مصاحبه با کوچکترین ژنرال دنیا


شبی از شبهای دفاع مقدس، چهره معصومانه مهرداد بر روی صفحه تلویزیون ظاهر می‌شود. صحبتهایش اما به نوجوان نمی‌ماند. چون مردان الهی سخن می‌گوید. مردان خدا را «مردان خدایی» می‌شناسند. امام خمینی (ره) هم آن شب مصاحبه او را از سیما، تماشا می‌کند و دستور می‌دهد تا این نوجوان را به محضر او ببرند.

این مصاحبه کوتاه نه تنها در زمان دفاع مقدس، بلکه در همه زمانها درسی برای همگان و نشان دهنده راهی به سوی خداست.


متن کامل مصاحبه با نوجوان شهید مهرداد عزیزاللهی :

بسم الله الرحمن الرحیم
رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی.
با سلام بر امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) و نائب بر حقش قلب تپنده مستضعفان جهان امام خمینی (ره) و شهدای راه حق و حقیقت و مجروحین و معلولین.

مهرداد عزیزاللهی هستم. اعزامی از اصفهان که 14 سالمه. انگیزه‌ای که باعث شد به جبهه بیام... واقعا اون برادرایی که قبلا جبهه بودند و می‌آمدند برای ما تعریف می‌کردند جبهه چه خاصیت‌های خوبی داره... که مثلا هر کسی بره ساخته میشه از هر لحاظ و دیگه اون ناخالصی‌ها و اون گناهاش در اونجا... در جبهه معصیت نمی‌شد... من به جبهه اومدم شاید کمکی در راه خدا بکنم و گناهانم پاک بشه.

چند وقت است در جبهه هستی؟
الآن حدود 8-9 ماهه که در جبهه هستم. 3 ماه آن را در کردستان بودم.

 در کردستان چه کار می‌کردید؟
در کردستان جنبه تبلیغاتی بوده که ما کار می‌کردیم.

در این مدت که در گردان تخریب هستید چه کارهایی انجام داده اید؟
تو این مدت البته ما هیچ کاری نکردیم. هر کاری که می‌شد خدا می‌کرد. ما فقط وسیله بودیم.
همین حالا که ما داشتیم با موتور از خط می‌آمدیم. یک خمپاره تقریبا 5 متری ما خورد. قشنگ 5 متری موجش ما را تکان داد و یک ترکش هم نخوردیم ما فقط وسیله بودیم در این جبهه ها. هیچ کاره ایم. ضعیفیم در مقابل این قدرت ها. فقط خداست که ما را یاری می‌کند.

در محورهای مختلف عراق که مین می‌گذارند مین خنثی کردید آیا برای محورهای خودمان مین کاشتید؟
خنثی بله کردیم.
یک مقدار در عملیات بیت المقدس بود که برای برادرامون در فتح خرمشهر وهله اول و دوم و سوم که معبر باز کردیم. عملیات رمضان بود که معبر باز کردیم در تیپ نجف اشرف که واقعا معجزات زیادی بر ما شد همین عملیات که معبر باز نکردم در گردان بودم.

وقتی می‌آمدی جبهه پدر و مادرت راضی بودند، از آنها اجازه گرفتی؟
پدر و مادر من اتفاقا زمینه آمدن به جبهه را خودشان درست کردند.
واقعا از آنها تشکر می‌کنم که اجازه دادند بیام جبهه. به بقیه پدر و مادرها هم می‌گم این قدر احساساتی نباشند. وابسته نباشند که فرزندشون بیاد جبهه... بگذارند فرزندشون بیاید، خودشان بیایند ساخته بشن در این جبهه ها. به نظر من هر کس حداقل باید یک هفته بیاد و جبهه‌ها را حتی به صورت تماشا نگاه کند.

تا حالا رفتی برای مین گذاری؟
بله رفتیم ولی از نظر امنیتی درست نیست بگم کجا... 

 

 

دانش آموز شهید «مهرداد عزیزاللهی» در مهرماه سال 1346 در شهر اصفهان در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. دوران کودکی خود را در کنار برادر خویش مسعود که او نیز به فیض شهادت نایل شده، سپری کرد.

تحصیلات راهنمایی را به پایان نرسانده بود که با جثه‌ای کوچک ولی روحی بلند و شجاعتی وصف ناپذیر به جبهه اعزام شد و همزمان با حضور در جبهه‌های نبرد حق علیه باطل، در سنگر علم و دانش و تا قبل از شهادت درس خود را تا سال سوم هنرستان در رشته برق الکترونیک ادامه داد.

شهید «مهرداد عزیز اللهی» در سال 1364، درعملیات کربلای 4 در جزیره «ام الرصاص» در حال غواصی به شهادت رسید و جاودانه شد.
 


 خانواده «عزیز اللهی» 6 پسر داشته که 4 نفر از آنها در جبهه‌ها حاضر بوده‌اند و مهرداد و مسعود به شهادت رسیده‌اند و محمد هم اکنون جانباز شیمیایی می‌باشد. پسر دیگر نیز جزو آزادگان سرافراز بوده است.

سرکار خانم «عذرا منتظری» مادر نوجوان شهید «مهرداد عزیز اللهی» می‌گوید:
1
در راهپیمایی‌های دوران انقلاب به طور مرتب شرکت می‌کرد. وقتی مجسمه شاه را از میدان انقلاب اصفهان پایین کشیدند. تا چهارراه تختی سر شاه را غلطانده بود.
2
مهرداد در اوایل انقلاب 10-12 سال سن داشت. یکروز که برای اولین انتخاب رییس جمهوری می‌خواستیم به پای صندوق رای برویم، به ما گفت: «به چه کسی رای می‌دهید؟»
 گفتیم: «بنی صدر!»
گفت: «اشتباه می‌کنید! روزی خواهد آمد که بنی صدر آرایش کرده و با چادر از مرز بیرون می‌رود.»
خدا شاهد است انگار همین دیروز بود این جمله را گفت. همیشه با بنی صدر مخالف بود و با آن سن کم بصیرت زیادی داشت.

3
یکروز آمدند و گفتند: «مهرداد می‌خواهد به جبهه برود»
من گفتم: «سنش کم است کاری از او بر نمی‌آید.» بعد فهمیدم او آموزش رزم شبانه هم دیده است! گفتم: «حالا که آموزش دیده مسئله‌ای نیست.»... و به جبهه رفت.

4
مهرداد روحیه شادی داشت و بچه نترس و شجاعی بود. او همچنین کاراته باز خوبی هم بود. یک بار یک مین گوجه‌ای خنثی شده را از جبهه به خانه آورده بود!
5
برخلاف آنچه برخی می‌پندارند، مهرداد 6 سال در جبهه‌ها حضور داشته است و غیر از مین روبی، در کار غواصی هم ماهر بوده است.

6
آن فیلم مصاحبه معروف مهرداد، مال اوایل جنگ است که مهرداد تازه به جبهه رفته بود. امام خمینی هم آن فیلم را دیده بود و خواسته بودند تا مهرداد را ببرند پیش ایشان. امام مهرداد را می‌بینند و بازوی او را بوسه می‌زنند و او هم دست امام را می‌بوسد.
مهرداد به امام می‌گوید چیزی را برای تبرک بدهید. امام هم یک قندان قند را دعا می‌خوانند و به او می‌دهند.
خیلی‌ها آمدند و از آن قندها برای مریض شان بردند تا شفا پیدا کند...»
عکس‌های این دیدار را عده‌ای که برای مصاحبه آمده بودند، بردند و نیاوردند!!

7
نبوغ و استعداد فوف العاده‌ای داشته است به گونه‌ای که از دفتر امام نامه‌هایی فرستاده و توصیه می‌شود که به خاطر «مغز» خوبی که دارد به جبهه نرود!
مهرداد در بهترین هنرستان اصفهان در رشته برق تحصیل می‌کرد و در کنار حضور در جبهه از درس و بحث خود غافل نبوده است.
8
در سال 1364 در عملیات کربلای 4 در جزیره ام الرصاص در حال غواصی شهید می‌شود و تا 3 سال از پیکر او خبری به دست نمی‌آید. بعد از این مدت پیکری را که لباس غواصی به تن داشته و یک دست و پایش قطع بوده بدون هیچ پلاک و مشخصاتی برای خانواده آوردند. اما او مهرداد نبود من قبول نکردم و می‌گفتم: مهرداد مفقودالاثر است. در جریان خوابی مهرداد به من گفت: «من در این قبر نیستم.»

 


محمود عزیزاللهی، پدر مهرداد می‌گوید:

1
مهرداد زیاد سوال می‌کرد و همه چیز را پیگیری می‌کرد. هر سوالی هم که می‌کرد در حد توان فهم خودمان جواب می‌دادیم و حقیقت را به او می‌گفتیم.
مثلا می‌پرسید: خدا چیست؟ کجاست؟ و... ما هم جواب می‌دادیم خدا جسم نیست و نور خدا در تمام ذرات وجود دارد و مهرداد این مسئله را به خوبی درک می‌کرد.

2
برای اولین بار که می‌خواست جبهه برود، به او می‌گفتیم آنجا باید مراقب باشی و هر خدمتی می‌توانی انجام دهی.
بارها موقع اعزام به جبهه خودم او را می‌رساندم! بار آخری که می‌رفت؛ به او گفتم: «دیگر نمی‌خواهد بروی. مسعود شهید شده است، محمد هم در جبهه است تو بمان.»
او به من گفت: «پدر اگر می‌دانستی عراقی‌ها چه بلایی به سر هم وطن‌های ما می‌آورند، این را نمی‌گفتی. من باید حتما بروم...»

3
بعد از شهادتش یکبار خوابش را دیدم از او پرسیدم: «تو می‌آیی پیش ما و یا اینکه ما می‌آییم پیش تو؟»
جواب داد: «من دیگر نمی‌آیم، شما می‌آیید پیش من.»
به خاطر همین من می‌گویم مهرداد شهید شده است

بیانات در دیدار هزاران نفر از بسیجیان استان قم‌

بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
و الحمد للَّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فى الأرضین‌. السّلام علیک یا سیّدتى و یا مولاتى یا فاطمة المعصومة یا بنت موسى‌بن‌جعفر سلام اللَّه و سلام ملائکته و عباده المنتجبین علیک و على ابائک المطهّرین‌.
 جمع بسیجیان عزیز، دلهاى گرم، بامعرفت، اراده‌هاى استوار و عزمهاى راسخ در این مرکز مقدس، در حضور روح مطهر بانوى بزرگوار و معصوم - دختر موسى‌بن‌جعفر - خود یک شاخص، یک علامت و یک پرچم براى نشان دادن عظمت و رو به پیشرفت بودن نظام اسلامى است.
 اگر ما براى زنده بودن، فعال بودن، بااراده بودن، هدف‌دار بودن، رو به جلو بودن این نظام هیچ دلیل دیگرى نمیداشتیم جز حضور میلیونها جوانِ پرشورِ مؤمنِ صادقِ بابصیرت در سراسر کشور زیر عنوان بسیج، همین کافى بود براى اینکه نشان بدهد این نظام و این حرکت عظیم ملت ایران در برابر پیچیده‌ترین توطئه‌ها و خطرناک‌ترین حرکتهاى دشمن آسیب‌ناپذیر است. البته این شعار نیست؛ یک حرف متکى به استدلال منطقى است.
 بسیج یکى از آیات قدرت الهى است که خداى متعال به آن بنده‌ى صالح، به آن مرد بزرگ، به آن شخصیت کم‌نظیر یا بى‌نظیر تاریخ اسلام بعد از ائمه (علیهم‌السّلام) عطا کرد. فکر پردازش بسیج عمومى، بسیج مستضعفین که امام بزرگوار آن را مطرح کرد و عمل کرد و با همه‌ى توان پشت سر این فکر ایستاد، این نهال را آبیارى کرد تا تبدیل شد به شجره‌ى طیبه‌اى که «تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها»،(1) یکى از الطاف الهى نسبت به آن مرد بزرگ و آن بنده‌ى صالح و آن عبد خاشع پروردگار بود. چشم بابصیرت امام این نشانه‌هاى قدرت و اعانت الهى را میدید. عیب ماها این است که گاهى کمکهاى الهى را لمس میکنیم، اما آنها را درست نمى‌بینیم؛ تشخیص نمیدهیم که این چه کمک بزرگى است که خدا دارد به ما میکند؛ اما او میدید.
 در یک قضیه‌اى که من مکرر این را نقل کردم، ایشان به من فرمود که از اول انقلاب تا امروز - آن روز حدود سال 1365 بود - همه جا دست قدرتى را مشاهده میکنیم که دارد ما را کمک میکند و جلو میبرد. او این دست قدرت را میدید. نگاه امام به ملت ایران با نگاه دیگران فرق داشت. همان روز اگر میخواستیم قضاوت بسیارى از نخبگان علمىِ دینى و غیر دینى و سیاسى و غیره را درباره‌ى ملت ایران مشاهده کنیم، میدیدم قضاوتها قضاوتهاى عجیب و غریبى است. بعضى این ملت را باایمان نمیدانستند، بعضى داراى صداقت نمیدانستند، بعضى به نیرو و به وفاى آنها شک میکردند - که ما اینها را شنیدیم، از خیلى‌ها شنیدیم - اما امام در سال 1341 در همین شهر قم، آن وقتى که هنوز هیچ خبرى از این اجتماعات عظیم نبود، در همین مسجد اعظم گفت اگر ما به مردم فراخوان بدهیم، این صحراى قم را از جمعیت پر میکنند؛ لبیک میگویند. نگاه او به مردم، یک چنین نگاهى بود؛ مردم را شناخت. آن عنصر باارزشِ اکسیرگونه‌اى که مسها را طلا میکند، این را در جان و دل مردم کشف کرد و آن را به کار گرفت. لذا با این موانع بزرگى که در سر راه وجود داشت، انقلاب پیروز شد. هیچ تحلیلگرى باور نمیکرد که این اتفاق در اینجا بیفتد. او تکیه‌ى به خدا کرد، توکل به خدا کرد، وارد عمل شد، با دل مردم تماس برقرار کرد و مردم به صحنه آمدند و این حرکت عظیم اتفاق افتاد؛ بعد هم مسئله‌ى بسیج را مطرح کرد.
 شما میوه‌هاى شیرین و کامبخش آن درخت طیب و طاهرى هستید که امام بزرگوار با دست خود در این زمین غرس کرد. این ثمردهى همچنان ادامه خواهد داشت؛ همچنان که فرمود: «ا لم تر کیف ضرب اللَّه مثلا کلمة طیّبة کشجرة طیّبة اصلها ثابت و فرعها فى السّماء. تؤتى اکلها کلّ حین باذن ربّها».(2) وقتى سرزمین مستعد و آماده است، بذر پاکیزه است، آن گیاه و روئیدنى تمام‌شدنى نیست؛ یعنى هیچ عاملى نمیتواند به آن صدمه بزند. بسیج، یک چنین درخت طیب و طاهرى است.
 بسیج امتحانهاى زیادى هم داده است. در دوران جنگ تحمیلى، نسل جوانانِ قبل از شما کارهاى بزرگى در میدان جنگ کردند. ما شکفتن گلهاى معطر استعداد را در وجود این جوانها دیدیم. جوان بیست و دو ساله، بیست و سه ساله، مثل یک فرمانده متبحر و کارآزموده عده‌ها را جمع میکرد، راهنمائى میکرد، هدایت میکرد، در جاى خود به کار میگرفت و پیروز میشد؛ اینها عادى نیست. در دوران جنگ، بسیج نقش خود را ایفاء کرد. هم ارتش، هم سپاه قبول داشتند و اعتراف میکردند که حضور بسیج در همه‌ى بخشهاى مختلف این جبهه‌ى طولانى و پرمشقت، یک حضور تعیین کننده است.
 جنگ تحمیلى تمام شد؛ سطحى‌نگرها خیال میکردند بسیج هم تمام شد؛ اما بسیج ماند، چون مجاهدت باقى بود، چون میدان مجاهدت ادامه داشت. هر جا مجاهدت هست، در آنجا حضور بسیج هست؛ مجاهدت در میدان علم، مجاهدت در میدان سیاست، مجاهدت در میدان فعالیتهاى اجتماعى، مجاهدت در میدان وسیع و عرصه‌ى عظیم بین‌المللى. این مجاهدتها ادامه دارد و همچنان ادامه خواهد داشت.
 معناى بسیج، توأم کردن ایمان و عمل است؛ عمل مجاهدانه، نه صرفاً عمل شخصى. از نظر اسلام، ایمان مجرد از عمل، یک حداقل است. ایمان کامل و ایمان حقیقى آن ایمانى است که با جهاد در میدان عمل همراه باشد. «و الّذین امنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل اللَّه و الّذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقّا»؛(3) مؤمن حقیقى آن کسى است که ایمان را با جهاد و هجرت و نصرت همراه میکند. تشخص بسیجى به این است. این فکر غلط و انحرافى که ما ایمان را منهاى عمل و منهاى جهاد، براى تقرب الى اللَّه کافى بدانیم، این آیه و آیات زیادى آن را رد میکنند. بسیج، قائم به همین است که ایمان همراه با عمل، آن هم عمل مجاهدانه باشد. پس جهاد عرصه‌هاى مختلفى دارد که عرض شد.
 تا امروز بسیج رشد داشته است. پیشرفت بسیج در ابعاد مختلف، همان پیشرفتى است که مورد انتظار هر کسى است که بسیج را میشناخت؛ هم رشد کمّى داشته است، هم رشد کیفى و معنوى، هم ایستادگى در مقابل مزاحمها و معارضهاى مؤثر در دل انسان و تکان‌دهنده‌ى دل انسان؛ یعنى وسوسه‌ها. بسیج در این زمینه‌ها امتحان خود را داده است.
 آنچه که براى همه‌ى ما، براى همه‌ى بسیجیان عزیز، براى جوانها در هر نقطه‌اى از این عرصه‌ى عظیم که مشغول کار هستند، باید به عنوان شاخص مطرح باشد، عبارت است از این سه عنصر: بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه. این سه عنصر را همیشه با یکدیگر توأم کنید و در نظر داشته باشید. این عناصر سه‌گانه باید براى ما شاخص باشد؛ بصیرت، اخلاص، عمل بهنگام و به اندازه.
 آنچه که راه را مشخص میکند، بصیرت است. این سردار محترم و گرامى(4) خیلى درست گفتند که بسیجیان در قبال پیچیدگى اوضاع توانسته‌اند در ذهن خود و فکر خود و شخصیت خود پیچیدگى ایجاد کنند و بشناسند؛ قضایاى سال 88 این را نشان داد. ممکن بود خیلى‌ها اشتباه کنند و خیلى‌ها هم اشتباه کردند؛ اگرچه اکثر آن کسانى که اشتباه کرده بودند، به فاصله‌ى کمى اشتباه را تصحیح کردند؛ اما حرکت عظیم بسیج، این شاخص بصیرت و این پرچم بصیرت را براى خود حفظ کرد؛ اشتباه نکرد؛ همان طور که امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) فرموده بود: «لا یعرف الحقّ بالرّجال»؛ با چهره‌ها نمیشود حق را تشخیص داد. یک چهره‌ى موجه محترم است، مورد قبول است، مورد تکریم است؛ اما او نمیتواند شاخص حق باشد. گاهى چهره‌ى موجهى مثل بعضى از صحابه‌ى پیغمبر راه را عوضى میروند، اشتباه میکنند. باید حق را شناخت، باید راه را تشخیص داد تا بفهمیم این شخص حق است یا باطل. هر که از این راه رفت، حق است؛ هر که از راه حق نرفت، مردود است. حق را باید شناخت. جماعت جوانِ مؤمنِ گردآمده‌ى در زیر سقف بسیج و پرچم بسیج، این بصیرت را نشان دادند؛ نشان دادند بابصیرتند. بصیرت، عنصر اول است. در آینده هم باید همین جور باشد. قدرت تحلیل باید پیدا کرد، قدرت تشخیص باید پیدا کرد. امام - کسى که پدر همه‌ى این جریان بود، حق حیات به گردن جامعه و این حرکت عظیم داشت - فرمودند اگر من از اسلام جدا شوم، مردم از من رو برخواهند گرداند. شاخص، اسلام است؛ شاخص، اشخاص نیستند؛ این حرف امام (رضوان اللَّه علیه) است. او به ما یاد داد که راه را تشخیص بدهیم، حرکت صحیح را تشخیص بدهیم، نقشه‌ى دشمن را بفهمیم و بخوانیم تا بتوانیم بفهمیم کدام کار در جهت دشمن و در خط دشمن است و کدام کار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش کرد.

 عنصر دوم، اخلاص است. فرمود اگر کسى در میدان جهاد فى‌سبیل‌اللَّه دنبال یک خواسته‌ى شخصى برود، دنبال غنیمت برود و کشته شود، شهید فى‌سبیل‌اللَّه نیست. شرط شهادت و شرط مجاهد فى‌سبیل‌اللَّه بودن این است که حرکت او فى‌سبیل‌اللَّه باشد، للَّه باشد؛ یعنى اخلاص داشته باشد. انگیزه‌هاى شخصى، انگیزه‌هاى گروهى، انگیزه‌هاى فامیلى، رودربایستى‌هاى رفاقتى اگر در حرکت ما تأثیر گذاشت، این اخلاص را مشوب میکند، مشکل درست میکند. بى‌اخلاصى، یک جائى خودش را نشان خواهد داد.
 عنصر سوم، عمل بهنگام و به اندازه است. لحظه‌ها را باید شناخت. اگر چنانچه انسان وقت‌شناس نباشد، نداند کدام کار را در کجا باید انجام داد، ممکن است خطاهاى بزرگى از انسان سر بزند. خوب، جوانان بسیجى ما - از پسرها و دخترها - در بخشهاى مختلف مشغول تلاش هستند؛ تلاش فکرى، تلاش علمى، تلاش سیاسى، تلاش اجتماعى؛ همه‌ى اینها وقتى براى خدا و براى انجام وظیفه باشد، مجاهدت و جهاد فى‌سبیل‌اللَّه است. بسیجى آن کسى است که این کارها را انجام میدهد. در همه‌ى اینها باید آن خط روشن و صحیح را در نظر گرفت؛ یعنى خط انقلاب، خط حفظ نظام، خط احیاى دین. اگر بخواهیم این سه عنصر را تأمین کنیم، باید در درون خودمان با خودمان مجاهدت کنیم؛ یعنى جهاد اکبر. جهاد با نفس تلاشى است که امروز همه‌ى ما به آن احتیاج داریم.
 آنچه که براى فهم درست قضایا لازم است، از جمله این است که ببینیم دشمن چه خطى را دارد دنبال میکند. امروز یکى از خطوط اصلى کار دشمن - که از عناصر مهم جنگ نرم به حساب مى‌آید - این است که واقعیات را دگرگون جلوه دهد، حوادث گوناگون را دگرگون جلوه دهد. خود تبلیغاتى که دشمن در این زمینه انجام میدهد، نشانه‌ى ضعف اوست. دشمن هر جا که در میدان واقعیت دچار مشکل میشود و کم مى‌آورد، بر حجم تبلیغات مى‌افزاید. امروز اگر کسى کارهاى دشمن را در عرصه‌ى عظیم شیوه‌هاى تبلیغاتى ملاحظه کند؛ از وسائل اینترنتى گرفته تا وسائل صوتى و تصویرى، تا بلندگوهائى که در جاهاى مختلف دارند - در داخل هم دارند - مى‌بیند یک قلم عمده این است که حوادث کشور را دگرگون جلوه دهند؛ وضع کشور را مأیوس‌کننده، ناامید کننده، رو به زوال، رو به انحطاط، رو به بن‌بست نشان دهند. تلاش زیاد آنها در این زمینه، خود نشانه‌ى ضعف آنها در میدان واقعیت است.
 دشمن در همه‌ى دوران سى ساله، این تلاش را داشت؛ البته امروز بیشتر است. امروز چون مسئولین کشور و دولتى که بر سر کار است، شعارهاى انقلاب را پررنگ‌تر و جدى‌تر مطرح میکند؛ خط امام، خط انقلاب، خط کار براى مردم، امروز کاملاً برجسته و پررنگ است؛ مسئولین احساس میکنند با مردمند، از جنس مردمند، مردم هم این را احساس میکنند، بنابراین تبلیغات بیشتر است. امروز اگر به تبلیغات دشمن نگاه کنید، مى‌بینید اگر در مسائل اقتصادى اظهارنظر میکنند، همه‌ى حرفشان این است که بن‌بست است، گره ناگشودنى است، اشکالات فراوان است، فردا چنین خواهد شد. یک عده‌اى هم این مسائل را باور میکنند و همانها را در داخل تکرار میکنند. قبل از شروع انتخابات و آن قضایاى فتنه، بعضى از کسانى که بعداً امتحان خودشان را در فتنه دادند، به ما مراجعه میکردند که آقا سال آینده، سال سختى است - یعنى همان سال 88 - از لحاظ اقتصادى چنین است، چنان است؛ فضا را تنگ، تاریک، مشکل، غیر قابل عبور جلوه میدادند؛ مسئولین را یک جور میخواستند دلسرد کنند، مردم را یک جور. این تبلیغات نشانه‌ى این است که آنها از این حرکت عظیم و پرشتابِ مسئولین و مردم عقب ماندند. پس اگر چنانچه این جهتگیرى دشمن دانسته شد، نگاه انسان به واقعیت، نگاه درستى خواهد شد؛ نگاه نافذى خواهد شد.
 یا در زمینه‌ى سیاست خارجى، سیاست بین‌المللى، در بعضى از همین مطبوعات خودمان هم شما دیدید؛ در اظهارات سال گذشته‌ى بعضى از اصحاب فتنه هم مشاهده کردید؛ هى تکرار میکردند که آقا ما در دنیا ذلیل شدیم، جمهورى اسلامى در دنیا بى‌آبرو شده، بى‌ارزش شده، چه شده، چه شده. امروز وقتى به واقعیت نگاه میکنیم، مى‌بینیم روزبه‌روز آبروى جمهورى اسلامى در میان ملتهاى گوناگون دنیا - مسلمان و غیر مسلمان - افزایش پیدا کرده است. دشمنان ملت ایران این را میدانند، میفهمند، احساس میکنند؛ البته کتمان میکنند.
 همین قضیه‌ى سفر لبنان رئیس جمهور را چرا باید دست‌کم گرفت؟ حادثه‌ى مهمى بود. براى هر کشورى، بخصوص براى سران استکبار اگر چنین چیزى اتفاق مى‌افتاد، فصل بسیار گسترده‌اى در تبلیغات و در استنتاجهاى سیاسى براى آن میگشودند. یک ملتى که با ما هم همسایه نیست، همه‌شان هم مسلمان نیستند؛ ترکیبى از مسلمان و مسیحى، و مسلمانها هم ترکیبى از شیعه و اهل سنت؛ این ملت با این ترکیب گوناگون و متنوع، اینجور یکپارچه بیایند از رئیس جمهور ملت ایران استقبال کنند، اظهار علاقه کنند؛ این چیز کم‌نظیرى است، چیز بى‌نظیرى است؛ براى هیچ کشورى در دنیا چنین چیزى پیش نمى‌آید. رئیس جمهور کدام کشورى وقتى به یک کشور دیگر برود، چنین حوادثى برایش پیش مى‌آید؟ مخصوص لبنان هم نیست. امروز اگر مسئولین برجسته‌ى کشور ما به مصر هم بروند، اگر بگذارند، همین قضایاست؛ سودان هم بروند، بگذارند، همین قضایاست؛ به هر کشور اسلامى که بروند، اگر میدان را باز کنند، همین قضایاست. این، عظمت ملت ایران را نشان میدهد. این را شماها کردید. این افتخار مال شماست. اگر دولتى بود که از مردم منقطع بود، اگر دولتى بود که میلیونها جوان پرانگیزه از او حمایت نمیکردند، چنین اتفاقى نمى‌افتاد؛ این مال شما جوانهاست. اما خوب، تبلیغات دشمن را ملاحظه کنید؛ درست نقطه‌ى مقابل این است. آنجائى که مجبور باشند به زبان بیاورند، واقعیت را وارونه تفسیر میکنند؛ آنجائى هم که مجبور نباشند، کتمان میکنند و اصل واقعیت را میپوشانند.
 عین همین قضیه در مورد خود بسیج صدق میکند. دشمن در یک برهه‌اى - که امروز هم دنباله‌هایش کم و بیش هست - در تبلیغات گوناگون جهانى، علیه بسیج متمرکز شد. آنچه توانستند، گفتند. بسیج را بمباران تبلیغاتى کردند، براى اینکه او را از چشم مردم بیندازند، اما نتوانستند؛ «یحقّ اللَّه الحقّ بکلماته».(5) خداى متعال نمیگذارد این حقیقت روشن پنهان بماند؛ لذا بسیج بحمداللَّه روزبه‌روز آبرویش در کشور ما بیشتر شده است. در سرتاسر کشور، جوانها در بخشهاى مختلف، به بسیج به چشم یک هویت درخشنده‌ى باعظمتِ مظهر عزم و اراده نگاه میکنند؛ این را شما بسیجى‌ها بایستى تقویت کنید؛ این را با توجه به همان سه عنصرى که گفته شد - عنصر بصیرت، عنصر اخلاص، عنصر عمل بهنگام و به اندازه - تقویت کنید. افراط نباید باشد، تفریط هم نباید باشد. توجه کنید که افراط هم همان اندازه ضرر میزند که تفریط. عمل نکردن یقیناً مضر است، عمل افراطآمیز هم به همان اندازه مضر است؛ مراقب باشید. شور انقلابى را اندکى نباید کاهش داد. انگیزه‌ى انقلابى باید روزبه‌روز در دلهاى من و شما افزایش پیدا کند. این کوه‌هاى گوناگون مشکلاتى که بر سر راه مستضعفین عالم قرار دارد، جز با قدرت عزم و اراده‌ى پولادین مؤمن برداشته نخواهد شد. هدف فقط سر و سامان دادن به وضع کشور نیست. دنیاى اسلام، بلکه جامعه‌ى بشریت نیازمند کمک به آنها از سوى اسلام و امت اسلامى است.
 مشکلات زیادى در سر راه هست؛ عزم و اراده لازم است، نگاه به دوردست لازم است. این عزم و اراده باید باقى بماند، این شور انقلابى باید روزبه‌روز افزایش پیدا کند. توسل و توجه به پروردگار، تمسک به اولیاى الهى، راه عبادت، راه خشوع، راه تفکر بایستى به روى ما همیشه باز باشد؛ خودمان را از این راه تقویت کنیم. این شور انقلابى باید باقى باشد، اما مواظب باشید این شور و هیجان انقلابىِ باارزش در جاى خود مصرف شود - نابجا مصرف نشود - این احتیاج به تأمل، تفکر، آگاهى و بصیرت دارد.
 شک نکنید که فرداى ملت ایران و امت اسلامى از امروز بمراتب بهتر است. همان مقدارى که فاصله‌ى بین سى سال پیشِ ملت ایران و امروز است - یعنى اول انقلاب تا امروز - ببینید ملت ایران در همه‌ى عرصه‌هاى سیاسى و علمى و اجتماعى و غیره چقدر پیشرفت کرده است؛ بدانید فاصله‌ى بین پیشرفتِ سالهاى آینده با امروز، از این هم بیشتر خواهد بود. ملت روزبه‌روز پیشرفت خواهد کرد. حرکت ملت ایران در همه‌ى عرصه‌ها حرکت توقف ناپذیرى است و ان‌شاءاللَّه بر خط درست و صراط مستقیم هدایت الهى و اسلامى و قرآنى پیش خواهد رفت. آینده‌ى ملت ایران، آینده‌ى روشنى است؛ و این بر دنیاى اسلام و بر امت اسلامى اثر خواهد گذاشت و ان‌شاءاللَّه ملتهاى مسلمان را روزبه‌روز بیدارتر خواهد کرد.
 امیدواریم خداوند متعال فرج ولى‌عصر (ارواحنا فداه) را نزدیک بفرماید؛ ما را از یاران آن بزرگوار در حضورش و در غیبتش قرار بدهد و قلب مقدس آن بزرگوار را از ما راضى کند. پروردگارا! دعاى آن بزرگوار را شامل حال همه‌ى ملت ایران و بخصوص جمع عزیز بسیجیان بفرما.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

1) ابراهیم: 25
2) ابراهیم: 24 و 25
3) انفال: 74
4) سردار جبارى (فرمانده سپاه على‌بن‌ابى‌طالب قم)
5) یونس: